گوناگون, افق خانواده شماره خبر: ٣٩٣٠٥٩ ١٢:٣٥ - 1396/05/04 ارسال به دوست نسخه چاپي
نامه ای به امام جواد علیهالسلام
وقتی امام رضا علیهالسلام را به اجبار از مدینه به خراسان آوردند، امام علیهالسلام خیلی دلش برای خانواده و فرزند عزیزش «جواد علیهالسلام » تنگ شده بود. آن حضرت گاه گاه برای خانواده خود نامه میفرستاد. خانواده امام از رسیدن نامه بینهایت شاد میشدند. امام رضا علیهالسلام در ضمن نامه توصیههای مهمی را یادآوری میکرد. یک روز امام نامهای برای فرزند گرامی خود فرستاد. وقتی نامه به حضرت جواد علیهالسلام رسید با تمام وجود خوشحال شد. نامه بوی پدر را میداد؛ نامه را باز کرد. پدر در نامه تذکر مهمی داده بود: ....
وقتی امام رضا علیهالسلام را به اجبار از مدینه به خراسان آوردند، امام علیهالسلام خیلی دلش برای خانواده و فرزند عزیزش «جواد علیهالسلام » تنگ شده بود. آن حضرت گاه گاه برای خانواده خود نامه میفرستاد. خانواده امام از رسیدن نامه بینهایت شاد میشدند. امام رضا علیهالسلام در ضمن نامه توصیههای مهمی را یادآوری میکرد. یک روز امام نامهای برای فرزند گرامی خود فرستاد. وقتی نامه به حضرت جواد علیهالسلام رسید با تمام وجود خوشحال شد. نامه بوی پدر را میداد؛ نامه را باز کرد. پدر در نامه تذکر مهمی داده بود:
پسر عزیزم! به من خبر رسیده است که وقتی میخواهی از خانه بیرون بروی، خدمتکاران، تو را از درِ کوچک خانه، بیرون می برند و این کار به خاطر بخلِ آنهاست که نمیخواهند از طرف تو خیری به نیازمندان برسد. به حقی که بر تو دارم، تو را سوگند میدهم که همیشه از درِ بزرگ خانه رفت و آمد کن؛ هنگامی که سوار مرکب میشوی، درهم و دینار به همراه داشته باش و به هر کسی که از تو درخواستی میکند، عطا کن.
در ادامه نامه، امام رضا علیهالسلام سفارش عموها و عمههای حضرت جواد علیهالسلام را به ایشان نموده بود و نامه اینطور به پایان رسیده بود:
-همانا من از خدا میخواهم که مقام تو را بالا ببرد. پس انفاق کن و از کم شدن(و کوچک شدن) در درگاه خداوند صاحب عرش، ترسی به خود راه نده.
چشمهای زیبای حضرت جواد علیهالسلام با عشق، کلمات پدر را بوسه میزد و آرزو میکرد فقط یک بار دیگر پدر را ببیند.