هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

شماره خبر : 2417
منتشر شده در مورخ : ۹ آبان ۱۴۰۱
ساعت : 20:17
عرض دین عامل سعادت در کلام آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

عرض دین عامل سعادت در کلام آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

از جمله شخصیّت های بزرگی که دین خود را بر امام زمان خود عرض نمود، ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام است.


 بزرگان و پرورش یافتگان مکتب وحی و مدرسۀ تربیت اهل بیت علیهم السلام و افراد ساخته شده و به انسانیت رسیده، هرچه علم و درکشان بیشتر می شود، خضوع علمی، شکستگی نفسانی و تواضعشان در برابر بزرگان و اساتید زیادتر می گردد، و در ابدای نظر پیرامون مسائل، حِدّت و تندی ندارند، و به اصطلاح فقها، تسرّع در فتوا نمی نمایند.

موضوع کسب اطمینان از مطابقت معتقدات دینی با نصوص دینی و وحی نازل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، و موروث از آن حضرت به ائمۀ طاهرین علیهم السلام به صورت عرض دین و عقاید یا به صورت پرسش و سؤال از اصول و مبانی دین از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله مطرح بوده است و افراد متعهّد و بامعرفت، در مقام بوده اند تا دریافت های دینی خود را به طور مستقیم و در صورت امکان به خود آن بزرگواران عرضه بدارند و یا به علمایی که بر نصوص شریعت احاطه دارند رجوع نمایند، کار مهمّی که در زمان ما اهل ایمان و دیانت کمتر به آن توجه دارند.

در کتاب شریف بحارالانوار درضمن روایاتی از کتاب امالی، شیخ اعظم طوسی و معانی الاخبار، شیخ اجل اقدم صدوق و رجال شیخ جلیل کشی، عرض دین ابراهیم مخارقی، حمران بن أعین، عمرو بن حریث، خالد بجلی و حسن بن زیاد عطار و یوسف به حضرت امام صادق علیه السلام را نقل کرده است و در کتاب شریف کافی روایت عرض دین اسماعیل بن جابر خدمت حضرت امام باقر علیه السلام و عرض دین منصور بن حازم خدمت حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است.

امثال این بزرگان، به اینکه در این امور عقیدتی، اجتهاد کرده و علم و یقین حاصل نموده اند اکتفا نمی کردند؛ برای اینکه بدانند آیا دین آنها با «مَا نَزَلَ مِنَ اللهِ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَمَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام» موافق است و مبادا چیزی کم یا زیاد شده باشد، دین خود را به امام زمان خود عرضه می داشتند.

عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام

از جمله شخصیّت های بزرگی که دین خود را بر امام زمان خود عرض نمود، ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام است.

این بزرگوار یکی از اعاظم ذریۀ رسول و فرزندان مرتضی و بتول علیهم السلام و از شخصیّت‌ها و معاریف علمای اهل بیت و بزرگان صحابۀ حضرت امام جواد علیه السلام و حضرت امام هادی علیه السلام و محارم اسرار ائمه علیهم السلام است و علی الظاهر چون با حضرت امام رضا علیه السلام در سلسلۀ نسب به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام در یک طبقه بوده است - چنان که برخی از علمای رجال فرموده اند - از اصحاب آن حضرت نیز بوده است. و اگرچه برحسب روایتی که خواهیم آورد، عصر امامت امام عسکری علیه السلام را درک نکرده است، ولی احتمال اینکه درک خدمت آن حضرت را کرده باشد قوی است و امّا روایتی که دلالت دارد بر فضل زیارت حضرت عبدالعظیم و وفات او در عصر امامت امام هادی علیه السلام، روایتی است که صدوق در ثواب الاعمال از شخصی که خدمت حضرت امام هادی علیه السلام شرفیاب شد، به سند نقل کرده است. امام علیه السلام از او پرسید:

«أَیْنَ کُنْتَ؟ »؛ «کجا بودی؟ ».

جواب داد: «زُرْتُ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِالسَّلَامُ»؛ حسین علیه السلام را زیارت کرده‌ام (یعنی به زیارت او رفته بودم).

حضرت امام هادی علیه السلام فرمود:

«أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلَامُ»؛

«آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را زیارت کرده بودی، که نزد شماست، هرآینه مثل کسی بودی که حسین بن علی علیهما السلام را زیارت کرده باشد».

ازجمله روایاتی که بر فضل و علم این شریف بزرگوار دلالت دارد، روایتی است منقول از حضرت امام هادی علیه السلام که به یکی از شیعیان ری می فرماید: «إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ الْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اللهِ الحَسَنِیَّ وَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ»؛ «هرگاه چیزی از امر دین تو بر تو مشکل شد، در ناحیۀ خودت در مورد آن از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و از من به او سلام برسان».

از اینکه چنین شخصیّتی در مقام عرض دین خود برآمده است، اهمیت تصحیح عقاید، اعم از آنچه واجب الاعتقاد یا فراتر و بیشتر از آن است، معلوم می شود.

امور واجب الاعتقاد اموری است که برحسب ارشادات کتاب و سنّت، همه باید به آنها به مفهوم و تعریفی که از کتاب و سنّت برای آنها شده، معتقد باشند تا اطلاق مسلم و مؤمن بر آنها صحیح باشد.

و آنچه فراتر و گسترده تر از این امور است که عدم التفات و عدم اعتقاد به آنها مضرّ به اسلام و ایمان نیست، اعتقاد به آنها به عنوان یک امر دینی و مربوط به دین نیز باید با دلیل معتبر از کتاب و سنّت اخذ شده باشد؛ چنان که عدم اعتقاد به آنها باوجود دلیل کافی از کتاب و سنّت و التفات به آن دلیل، عدم ایمان به نبوّت است.

بنابراین هرکسی باید مطابق بودن عقاید خود با کتاب و سنّت را احراز نماید، به این ترتیب که:

اولاً: آنچه که به حکم شرع، اعتقاد سلبی یا ایجابی به آن واجب است را بشناسد.

ثانیاً: مطابق بودن عقاید خود با آن را احراز کند.

ثالثاً: در مسائل دیگر که به معنایی که گفته شد اعتقاد به آنها واجب نیست نیز اعتقاد خود را بر کتاب و سنّت عرضه نماید.

همه علم و آگاهی از کتاب، سنّت و تألیف کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السلام و با عقایدی که صددرصد و به یقین جزمی و قطعی به آنها معتقد بوده است، باز لازم می داند که این عقاید را حضور مبارک امام علیه السلام عرضه بدارد تا از امام علیه السلام تصدیق و امضای صحّت آنها را دریافت نماید، دیگران و به خصوص امثال این حقیر به طریق اولی باید به عرض دین خود مبادرت کنند و برای اطمینان بیشتر و نه فقط به یک نفر بلکه به اشخاص متعدّد از رجال عالم به قرآن، حدیث و معارف اهل بیت علیهم السلام و آنهایی که علمشان را از آن بزرگواران گرفته اند، عرضه بدارند.

در این میدان باید با کمال تواضع و فروتنی کالای عقیدتی خود را به عرض خبرگان مورد اعتماد و عالم به صحیح و ناصحیح و کامل و ناقص آن برسانیم.

درس های اخلاقی از عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام

نکتۀ ادبی و اخلاقی که باید از حکایت عرض دین این سید شریف جلیل حسنی آموخت، پرهیز از غرور به علم و مقام علمی است، مبادا که انسان به علم خود و به چند کلمه اصطلاح مغرور شود. غرور یکی از آفات بزرگ درخت انسانیت و موانع رشد، ترقّی و نیل به کمالات است، امّا در میان انواع آن، غرور به علم و غرور به عقل و فهم از همه خطرناک تر است.

ازاین رو بزرگان و پرورش یافتگان مکتب وحی و مدرسۀ تربیت اهل بیت علیهم السلام و افراد ساخته شده و به انسانیت رسیده، هرچه علم و درکشان بیشتر می شود، خضوع علمی، شکستگی نفسانی و تواضعشان در برابر بزرگان و اساتید زیادتر می گردد، و در ابدای نظر پیرامون مسائل، حِدّت و تندی ندارند، و به اصطلاح فقها، تسرّع در فتوا نمی نمایند. اینان می فهمند که رفع هر جهلی موجب التفات به جهل‌ها و مجهولات بیشتر و دریافت پاسخ به هر پرسشی برایشان منبع پرسش‌ها و سؤالات زیادتر است.

بنابراین اگر از یک شخص کم اطلاع، در مورد شناخت انسان، حیوان، درخت، خورشید، ماه یا حقیقت حیات و چیزهای دیگر پرسیده شود، بی تأمل ادّعای شناخت می نماید، امّا اگر از یک عالم یا دانشمندی که عمرش را در رشته های مختلف علوم صرف کرده باشد بپرسند: آیا بالأخره این اشیا و این مظاهر قدرت باری تعالی و خودش یا همه کوشش هایش را شناخته است، جواب خواهد داد: متأسفانه هنوز این اشیا ناشناخته مانده اند، و همین درک، دلیل اوج شناخت و بینش وسیع اوست؛ شناختی که آن شخصِ اول، از آن محروم است و برای این که این شناخت را دارد کمال است.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام باوجود بهره مندی از چنین درک و شناختی، متواضعانه در برابر امام زمان خود زانو بر زمین نهاده و دینش را عرضه می دارد.

نکتۀ دیگر، ادب و صفت ممتاز و ارزشمند دیگری که در جریان این عرض دین از حضرت عبدالعظیم علیه السلام ظاهر می شود، تسلیم بی چون وچرای آن شخصیّت والا در مقابل مقام ولایت و حجّت خداست که باید از آن درس آموخت و در مقام پذیرش حقّ و اعتراف به حقّ دیگران بدون هیچ سربزرگی و نخوتی باید حق گزاری کرد که شعبه ای از «إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ» است و یکی از سه عملی است که در بین اعمال جلیله و فضایل ممتازه سخت ترین اعمال می باشد؛ یعنی هرکسی مَرد عرضِ اندام در میدان این مسابقه نیست و کُمِیت بیشتر افراد در آن لنگ و ناتوان است.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام در سلسلۀ نسب و انتساب به امامین همامین حسنین علیهما السلام به دو واسطه از امام علی النقی علیه السلام نزدیک تر است؛ زیرا حضرت امام علی النقی علیه السلام در نسب به شش واسطه به حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام می رسد و در عمود نسب، هفتمین فرزند حضرت و هشتمین فرزند حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام محسوب می شود.

امّا نسب حضرت عبدالعظیم علیه السلام به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد که در عمود نَسَب پنجمین فرزند حضرت امام مجتبی علیه السلام و ششمین فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام است. بااین وجود این سید عظیم الشأن جلیل القدر در برابر حجّت خدا و صاحب ولایت امر چنین متواضعانه رفتار می نماید که همین ادب و حفظ احترام امام علیه السلام و عرض دین از شخصی مثل او به حضرت امام هادی علیه السلام دلیل باهِر و روشنی بر کمال معرفت، جلالت قدر و عقیدۀ محکم او به ولایت و امامت آن حضرت می باشد که اگرچه در سلسلۀ شرف نسب به پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیها السلام از امام هادی علیه السلام نزدیک تر است، امّا با معرفتی که دارد می داند در برابر مقام ولایت و امامت و حجّت خدا هرکه باشد و هرچه داشته باشد محو است، و ایمان به ولایت اقتضا دارد که تا آنجا که در توان دارد شرط ادب و اطاعت از ولی خدا را رعایت نموده و عرض وجودی نکند و زبان حالش این باشد:

با وجودت ز من آواز نیاید که منم

از حضرت علی بن جعفر علیه السلام نیز که از مشاهیر بزرگان، اعاظم علما، محدّثین اهل بیت و صاحب تألیفات و آثار مهمّ است، نیز نظیر همین ادب، تواضع و تسلیم نسبت به حضرت ابوجعفر امام محمد تقی علیه السلام روایت شده است؛ بااینکه علی بن جعفر عموی بزرگ آن حضرت؛ یعنی عموی پدر امام محمد تقی علیه السلام بود و نسبش به سه واسطه به امام حسین علیه السلام می رسید و نسب امام جواد علیه السلام به پنج واسطه به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد و ایشان سالمَند ولی حضرت جواد علیه السلام نوسال و نوجوان بودند، بااین وجود بدان طریق، صاحب مقام ولایت - امام جواد علیه السلام - را تعظیم نموده و دست ایشان را می بوسید.

برگرفته از کتاب «شرح حدیث عرض دین» اثر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره

ارسال دیدگاه