هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

نگاهی گذرا به خدمات علمی فرهنگی و اجتماعی صاحب جواهر

فقیه نوآور

نگاهی گذرا به خدمات علمی فرهنگی و اجتماعی صاحب جواهر

اول شعبان سالگشت رحلت عالم بزرگوار آیت‌الله محمدحسن نجفی اصفهانی(ره) معروف به صاحب جواهر می‌باشد.

آیت‌‏اللَّه شیخ محمدحسن فرزند شیخ محمدباقر نجفی در سال 1200 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود. هنوز کودکى بیش نبود و تازه خواندن و نوشتن را فرا گرفته بود که وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد. دروس مقدمات و سطح را به‌سرعت نزد سیدحسین شقرایى عاملى (متوفى 1230 ق) و شیخ قاسم آل محیى‌الدین (متوفى 1238 ق) و شیخ حسن (متوفى 1250 ق)(ره) گذراند و در نوجوانى به درس خارج فقه و اصول راه یافت.
آیت‌الله صاحب جواهرالکلام سالیان دراز در عالی‌ترین سطح دروس حوزه علمیه در درس آیت‌الله شیخ جعفر کاشف‌الغطاء و آیت‌الله سیدجواد عاملى  صاحب مفتاح‌الکرامة(ره) شرکت کرد و با پشتکار و نبوغى که داشت، در 25 سالگى به درجه اجتهاد نائل آمد و نگارش کتاب بى‌همتاى  «جواهرالکلام» را آغاز نمود و خود نیز به تدریس علوم دینى همت گماشت. 
سرانجام این عالم کم‌نظیر در 66 سالگی در نجف اشرف وفات یافت و پس از تشییعی باشکوه بدن مطهر او را در مقبره‌‏ای که خود، جنب مسجدش در نجف آماده کرده بود، به خاک سپردند. شیخ محمدحسن نجفی(ره) در پایان عمر، زمام امور دینی را پس از خود به شاگرد فقیه و فرزانه‌‏اش شیخ  مرتضی انصاری سپرد و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود.
متن پیش رو نیم‌نگاهی گذرا به برخی از خدمات علمی، اجتماعی و فرهنگی آن فقیه نوآور می‌باشد که تقدیم خوانندگان ارجمند هفته‌نامه افق حوزه می‌گردد.

  فقه جواهری و جایگاه آن
شیخ محمدحسن پس از فتح قله اجتهاد، کار نگارش کتاب بزرگ جواهرالکلام را در سن 25 سالگی آغاز کرد و بیش از 32 سال به‌صورت مستمر، در تکمیل و تدوین این دائرۀالمعارف فقه امامیه تلاش کرد. این کتاب گران-سنگ که شرحی بر کتاب ارزشمند «شرایع‌الاسلام» محقق حلی(ره) (م. 676 ه) است، شامل یک دوره کامل فقه استدلالی از اول طهارت تا آخر دیات است که از لحاظ جامعیت فتاوا و نظرات دانشمندان و فقهای اثنی‌عشری از تمام کتب گذشته برتر است.
این کتاب نزد فقها و علما دارای جایگاه خاصی است و از اهمّیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد؛ به‌گونه‌ای که هیچ فقیهی خود را از آن بی‌نیاز نمی‌داند و تاکنون صدها شرح و تعلیقه پیرامون این کتاب نوشته شده است.

  رمز ماندگاری جواهرالکلام
با اینکه از زمان تألیف «جواهرالکلام، قریب به 180سال می‌گذرد؛ ولی این کتاب هم‏چنان مثل خورشید درخشان، در تاریخ فقه و فقاهت می‌درخشد و از محکم‏ترین و متقن‌ترین کتاب‌ها در فقه استدلالی به‌شمار می‌آید.
 امام خمینی‌(قد) تمام حوزویان را به فراگیری فقه جواهری سفارش کرده‏اند و نیز، ملاک برتری دیدگاه‌های فقهی را با فقه جواهری مشخص فرموده‏اند. به‌راستی راز و رمز این موفقیت در چیست؟ چرا در میان آن همه شرح‌هایی که بر «شرایع» نوشته شده است، تنها جواهر درخشید و...؟ در جواب باید اذعان داشت که بدون تردید اگر اخلاص، صفای باطن، همّت، پشتکار و مدد الهی شامل حال این بزرگ مرد الهی نمی‌شد، قطعاً توفیق نوشتن و اتمام چنین اثر ماندگاری نصیبش نمی‌شد. او در این راه مرارت‌های فراوانی را متحمل گردید که محدّث قمی(ره) به یکی از آنها چنین اشاره می‌کند: «فرزند بزرگ صاحب جواهر تمام کارهای پدر را انجام می‌داد و باعث شده بود تا ایشان با خاطری آسوده مشغول تألیف کتاب باشد؛ اما به‌ناگاه از دنیا رفت. شیخ گفت: از این پیشامد غمی جانکاه بر دلم نشست و سینه‌ام را فشرد و جهان را به چشمم تیره و تار نمود. فکرم پریشان شد و شب و روز با دلی اندوهگین در اندیشه بودم، تا اینکه شبی از مجلس به منزل برمی‌گشتم. در بین راه از پشت سر و صدایی به گوشم رسید که گفت: «ناراحت نباش! خدا با توست.» نگاهم را به عقب برگرداندم؛ ولی کسی را ندیدم. سپاس خدای را بجای آوردم و دل به او سپردم و از آن پس، درهای رحمت الهی به رویم گشوده شد و کارم سامان یافت و حالم خوب شد.». شیخ به‌قدری در کار خود جدی و مصمم بود که وقتی فرزند رشیدش از دنیا رفت، با دلی پرخون و چشمی اشکبار بر سر جنازه جگر گوشه‌اش نشست و مشغول نوشتن کتاب شد و پس از آنکه نماز میت را بر عزیزش خواند و او را راهی گورستان نمود و خود به تألیف جواهرالکلام ادامه داد.

  صاحب جواهر در کلام بزرگانx امام خمینی(قد)
«وقتى که در متأخرین از علما ملاحظه مى‌‏کنیم مى‌‏بینیم که «صاحب جواهر» یک همچو کتابى نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنویسند، شاید از عهده برنیایند و این کاخ‏‌نشین نبوده. آن‌طور که نقل مى‏‌کنند، در آن وقتى که ایشان این کتاب را نوشته‏‌اند، سرداب در نجف نبوده، سرداب را «شیخ انصارى»از ایران براى نجف سوغات برده. یک منزل محقر داشتند و در یک اتاقشان باز بوده به یک دالانى- از قرارى که نقل مى‏‌کنند- که در آن هواى گرم نجف، یک نسیمى، نسیم داغى مى‏‌آمده است و ایشان مشغول تحریر «جواهر» بودند. از یک آدمى که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اینها دارد، این کارها نمى‌‏آید؛ طبع قضیه این است که نتواند.»
 امام خامنهای
امام خامنه‌ای درباره مقام علمی و نوآوری صاحب جواهر می‌فرماید: «ویژگی عمده فقهای بزرگ از قبیل صاحب جواهر این بود که اندیشه رایج فقهی زمان خودشان را متحول کردند. صاحب جواهر از جمله افرادی بود که بر خلاف برخی از فقها، به شهرت و اجماع در مسائل مختلف بسیار تکیه می‌کرد؛ در عین حال این مرد دارای افکار نو و جدیدی است. ایشان فتواهایی دارد  جاهایی که به فتوا نرسیده است، حرف را نزدیک به فتوا می‌کند  که قبل از ایشان احدی از فقها نگفته‌اند یا حداقل معروف نیستند.
به‌عنوان نمونه، مسئله عدم مشروع بودن جهاد ابتدایی در زمان غیبت که بین فقهای متأخر مشهور و معروف است؛ ولی ایشان طوری بحث می‌کند که نتیجه ایشان مشروعیت آن می‌باشد و این اگر اجماعی در بین نباشد، خود نوعی نوآوری است».
شیخ مرتضی انصاری(ره)
«از عظمت این اثر گران‌قدر و نفیس همین بس است که شیخ مرتضی انصاری(ره) درباره آن گفته است: «اگر مجتهدی بخواهد، احکام الهی را استنباط کند، کافی است کتاب‌های «جواهر» و «وسائل‌الشیعه» را در اختیار داشته باشد، آنگاه از سایر کتب بی‌نیاز می‌شود».
آیتاللهالعظمی بهجت(قد)
«صاحب جواهر با این‌همه اهمیت برای تألیف جواهر، فرموده است: حاضرم ثواب جواهر را با اشعار قصیده اُزریه مبادله کنم و ثواب جواهر در نامه عمل او و ثواب اشعار او در نامه عمل من باشد. در آن قصیده آمده است:
                            إِنمَا الْمُصْطَفی مَدِینَةُ عِلْمٍ         وَهُوَ الْبابُ، مَنْ أَتاهُ أَتاها
قطعاً حضرت محمد مصطفی(ص) شهر علم و او (علی(ع)) در آن است و تنها کسی به آن شهر وارد می‌شود که از آن در وارد شود».
علامه سیدمحسن امین(ره)
و نیز علامه سیدمحسن امین(ره) درباره عظمت این کتاب می‌نویسد: «در فقه اسلام کتابی به‌همتایی جواهرالکلام نیست و یکی از دانشمندان معاصر با صاحب جواهر گفته است: اگر تاریخ‌نویس بخواهد، رخدادهای شگفت‌آور عمرش را بنگارد، شگفت‏آورتر از رخداد تألیف کتاب جواهر نمی‌یابد».
شیخ آقابزرگ تهرانی(ره)
محقق والامقام، شیخ آقابزرگ تهرانی(ره) در این‌باره می‌نویسد: «کتابی به جامعیت آن در استنباط احکام حلال و حرام نوشته نشده است و توفیق نوشتن کتابی که در برگیرنده تمام فقه و نقل اقوال علماء و ذکر وجوه استدلال با دقت نظر باشد، تنها نصیب صاحب جواهر شده است».
محدث قمی(ره)
محدث قمی(ره) می‌نویسد: «این کتاب در برابر کل فقه مثل کتاب بحارالانوار علامه مجلسی(ره) است در برابر کتابهای حدیثی دیگر. صاحب جواهر با تألیف این کتاب شریف و جامع و مفید، بر همه فقیهان منّت نهاد».
شهید مطهری(ره)
علامه متفکر شهید مطهری(ره) در خصوص عظمت جواهر و جایگاه آن می‌گوید: «می‌توان آن را دائرۀالمعارف فقه شیعه خواند. اکنون هیچ فقیهی خود را از جواهر بی‌نیاز نمی‌داند... این کتاب جواهر عظیم‌ترین کتاب فقهی مسلمین است و با توجه به اینکه هر سطر این کتاب مطلب علمی است و مطالعه آن یک صفحه، وقت و دقت زیاد می‌خواهد، می‌توان حدس زد که تألیف این کتاب چقدر نیرو برده است. سی‌سال تمام یک سره کار کرد تا چنین اثر عظیمی به‌وجود آورد. این کتاب مظهر نبوغ، همت، استقامت، عشق و ایمان یک انسان به کار خویشتن است».

 شخصیت اخلاقی و سیره اجتماعی صاحب جواهرx چگونگی تفویض مرجعیت به شیخ انصاری(ره)
مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر در روزهای آخر زندگیش، دستور داد مجلسی تشکیل شود که همه علمای طراز اول نجف در آن شرکت کنند. مجلس مزبور در خدمت صاحب جواهر تشکیل گردید؛ ولی شیخ انصاری(ره) در آن حضور نداشت. صاحب جواهر(ره) فرمود: «شیخ مرتضی را حاضر کنید». پس از جستجو و تفحص بسیار دیدند، شیخ در گوشه‌ای از حرم شریف امیرالمؤمنین(ع) رو به قیام ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا می‌کند و از خداوند می‌خواهد تا او از این مرض عافیت یابد. پس از اتمام دعا، شیخ را به این مجلس هدایت کردند. صاب جواهر شیخ مرتضی را بر بالین خود نشاند و دستش را گرفته بر روی قلب خود نهاد و گفت: «الآن طاب لی الموت»؛ اکنون مرگ بر من گواراست.
سپس به حاضرین فرمود: «هذا مرجعکم من بعدی»؛ این مرد پس از من، مرجع و رهبر شما خواهد بود. بعد رو به شیخ انصاری کرد و گفت: «قلل من احتیاطک فان الشریعه سمخه سهله»؛ یعنی از احتیاط خود بکاه و بسیار سخت‌گیر مباش؛ زیراکه دین اسلام دین سهل و آسان است.
تقوا در مصرف اموال عمومی
یکی از علمای تبریز در عصر مرجعیت شیخ محمدحسن صاحب جواهر، به نجف رفت. وقتی چشمش به صاحب جواهر افتاد، گفت: «من از برخوردی که در دوران طلبگی صاحب جواهر با وی داشته‌ام، او را می‌شناسم؛ زیرا روزی خواستم مبلغی را بین طلاب تقسیم کنم، وقتی بررسی و حساب کردم، دیدم به هر طلبه یک تومان می‌رسد. شروع کردم به تقسیم تا اینکه به محمدحسن رسیدم. به او گفتم: این یک تومان سهم شما می‌شود، بفرمایید! او گفت: نه، من نمی‌گیرم! گفتم: چرا؟ سبب چیست؟ گفت: من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده، چیزی از حقوق شرعی نمی‌گیرم. از کجا که من بعداً زنده باشم و آن را در مورد خود مصرف کنم؟ من گفتم: پس دو ریالش را بردار و بقیّه را بده! گفت: من پول خرد ندارم. سرانجام پیش یکی از کفشداری‌های حرم مطهر رفتیم و یک تومان را خرد کردیم و محمدحسن تنها دو ریال که هزینه یک روزش بود، برداشت»!
ترویج و توقیر دانشوران
صاحب جواهر به مردم عموماً و به طلاب و شاگردانش خصوصاً، احترام عمیقى مى‌گذاشت و براى علم و عالم ارج و منزلت والایی قائل بود. به رعایت احترام علما و حق‌شناسى از دانشمندان بسیار اهمیت مى‌داد.
یکی از مورادی که بیان‌گر قدرشناسى مرحوم شیخ  می‌باشد، ماجرایى است معروف در ارتباط با علّامه بزرگوار آیت‌اللّه شیخ محمّدحسن آل‌یاسین(ره) که تفصیل آن از این قرار است:
صاحب جواهر یکى از برترین شاگردان خود، مرحوم آل‌یاسین را براى ارشاد و راهنمایى مردم بغداد فرستاد. پس از چندى یکى از تجار شهر، با مقدارى کلان از حقوق شرعى، سى‌هزار بیشلک (سکه رایج آن زمان) حضور شیخ رسید. هنگامى که صاحب جواهر فهمید، وى از بغداد به نجف آمده تا این اموال را به خود شیخ برساند، بسیار ناراحت گردید و فرمود: «با این حساب خیال مى‌کنم شیخ محمّدحسن آل‌یاسین، از گرسنگى و تنگدستى هلاک شود».
پس از گذشت چند روز که اهالى بغداد براى تبریک روز غدیر به خانه صاحب‌ جواهر آمده بودند، وى از ملاقات با آنان به‌علت خشم و غضب سرباز زد و سبب عدم ملاقات را بازنگفت. مردم از یکدیگر مى‌پرسیدند: چرا شیخ بر ما خشم گرفته است.
عصر روز غدیر که مردم از هر شهر و دیار به خانه مرجعشان آمده بودند، وى مردم را به اجتماع در صحن مقدس امیرالمؤمنین(ع) فراخواند. سپس برایشان از فضیلت دانشمندان سخن گفت و به مردم بغداد فهماند که دلیل عدم دیدار با شما در صبح امروز، کوتاهى و بى‌اعتنایى به آل‌یاسین بوده است.
در این حال مردم بغداد به سوى آل‌یاسین که در آن مجلس حضور داشت، هجوم برده و از وى پوزش خواستند و با کمال توقیر و احترام او را به بغداد بردند تا آنجا که آوازه عظمت و منزلت آل‌یاسین همه جا را فرا گرفت.
از دیگر نشانه‌هاى احترام صاحب جواهر به دانشمندان و فقیهان آن است که وى به‌هنگام عزیمت یکى از شاگردانش به شهر خود، نامه‌اى به والى آن شهر نوشت و مراتب علم و فضل و کمال وى را به حاکم و مردم شهر گوشزد کرد.
مرحوم علامه شیخ صادق اعسم نجفى گوید:
روزى نزد صاحب جواهر نشسته بودم که مرحوم صدر عاملى به دیدار ایشان آمد. هنگامى که به در اتاق رسید استاد از جاى خود برخاست و به استقبال سید شتافت و دست‌هاى وى را گرفته و او را بر جاى خویش در صدر مجلس نشانیده و خود در مقابلش نشست. در این موقع سید به ذکر طبقات فقها و اختلاف مبانى ایشان از ابتدا تا زمان خود پرداخت؛ به‌گونه‌اى که عقلمان مات و مبهوت شد. بعد از آنکه سید خارج شد، شیخ فرمود: «سبحان-اللّه! گویى سید تمامى فقها را دیده و با آنها نشسته و بحث نموده و از تمامى مبانى آنها آگاه شده است. به خدا سوگند! این خیلى عجیب است. ما خود را از فقها مى‌شمردیم؛ اما فقیه متبحر اوست.
مورد دیگر، زمانى که مرحوم صدر از اصفهان به نجف مشرف شده بود، مرحوم صاحب جواهر سخت احترام ایشان را داشت، همچون شاگردى کوچک در برابر استادى بزرگ مى‌نشست و با اینکه هردو از شاگردان کاشف‌الغطاء(ره) بودند و صاحب جواهر در آن روزها رئیس اسلام و تشیع به‌شمار مى‌رفت؛ اما همچون شاگردى کوچک در برابر استادى بزرگ مى‌نشست.
خاطرهای از آیتاللهالعظمی اراکی(ره)
آیت‌الله‌العظمی اراکی(ره) از مرحوم آقا نورالدین اراکی(ره) نقل می‌کنند که: «صاحب جواهر به کسی اجازه اجتهاد نمی‌داد . یکی از اهل علم، وقتی که قصد می‌کند که به وطن باز گردد، از ایشان می‌خواهد که به او اجازه اجتهاد بدهند. صاحب جواهر حاضر نمی‌شود و در این زمینه تلاش او هم، به نتیجه‌ای نمی‌رسد .
عاقبت به صاحب جواهر عرض می‌کند: هر طور که میل دارید، اجازه بدهید! صاحب جواهر، بدون اینکه اجتهاد او را تصدیق کند، اجازه ( گرفتن سهم امام و سایر وجوه ) را به او می‌دهد؛ ولی آن شخص در متن اجازه‌نامه خود دست می‌برد و یک کلمه اجتهاد هم بر آن اضافه می‌کند. وقتی به وطن خود باز می‌گردد، مورد توجه عموم قرار می‌گیرد و از هر کجا عبور می‌کند، همه به او احترام می‌کنند. غیر از پیرمردی که پینه‌دوز بوده و بی‌اعتنایی می‌کند و مطابق معمول به او احترام نمی‌گذارد. خودش نزد پیرمرد می‌رود و سلام می‌کند. پیرمرد جواب می‌دهد: علیکم السلام «ایها المدلس» آن شخص در حیرت فرو می‌رود که چگونه این پیرمرد از سر او اطلاع دارد؟! پی‌جویی می‌کند. پیرمرد می‌گوید: امام عصر - ارواحنا فداه - فرموده است که تو در اجازه عبد صالح (صاحب جواهر) تدلیس کرده‌ای و عذاب تو پنجاه حُقُب) زمان‌  بسیار طولانی) است. آن شخص وقتی این مطلب را می‌شنود، از ریاست آن محل دست می‌کشد و رساله عملیه (مراجعی را که صلاحیت معنوی داشته‌اند) به دست می‌گیرد و به این طرف و آن طرف برای تبلیغ می‌رود تا این که گناهش آمرزیده شود.

  خدمات اجتماعی صاحب جواهر
صاحب جواهر برای مردم خدمت‌گزاری صدیق و مهربان بود و هرگز کارهای مهمی که بر عهده داشت، او را از فکر مردم و همدردی با آنان باز نمی‌داشت و همواره در کنار مردم و برای مردم بود. نقل است که روزی از مرحوم صاحب جواهر سؤال می‌کنند که اگر خداوند به شما اطلاع دهد که از عمر شما جز چند ساعت و جز اندکی نمانده، این ساعات پایانی عمر را صرف چه کار می‌کنید؟
ایشان در جواب می‌فرمایند: این چند ساعت عمرم را صرف خدمت به خلق و گره‌گشائی از مردم می‌کنم و اگر دیدم که کاری نمی‌توانم برای کسی انجام دهم، می‌روم جلوی در خانه‌ام می‌نشینم تا شاید کسی به من مراجعه بکند و بگوید حاج‌آقا برایم استخاره‌ای بگیرید.
چند نمونه از خدمات اجتماعی ایشان بدین شرح است:
1. احداث نهر از فرات تا نجف؛
2. حفر دو چاه در نجف و کوفه و وقف آن بر استفاده همگان؛
3. ساخت گلدسته‌های مسجد کوفه؛
4. ساخت بارگاه و صحن مسلم‌بن عقیل(ع)؛
5. تأسیس ساختمان‌هاى مجاور مسجد کوفه.

  احداث نهری از فرات تا نجف
از جمله باقیات‌الصالحات صاحب جواهر علاوه بر فعالیت‌های علمی و یادگارهای معرفتی‌اش، می‌توان به اقدامات عمرانی ایشان برای عموم مردم اشاره کرد. آبیارى نجف اشرف‏ و حفر کانال معروف به‌نام‏«نهر صاحب جواهر» که از فرات تا نجف به‌صورت بسیار وسیع و عمیقى گشوده شد و با هزینه‏هاى بسیار راهی فراهم گشت تا مردم از بى‏آبى‏ نجات یابند، از کارهای ایشان بود. اجراى این تصمیم با همت جمعى از مردم نیکوکار و به هدایت و حمایت و پیشروی این عالم اهل عمل بود و ایشان در جواب افرادی که آن ولی الهی را از اقدام به چنین عمل بزرگ و پرهزینه‌ای نهی می‌کردند، گفته بود:
«اگر به‌اندازه ریگ‌هایى که از این نهر بیرون مى‏آید، احتیاج به صرف طلا و نقره ‏باشد، باز هم صرف خواهم کرد و دست از این اقدام برنخواهم نداشت.»
و این نماد و نشانه‌ای است از عزم راسخ و ایمان جدی و جهاد حقیقی مردان الهی که در مسیر روشن و زلال فکر و عمل خویش، از هیچ چیزی نمی‌ترسند و از کوه استوارترند.
این نهر، دو سال قبل از فوت صاحب جواهر به اتمام رسید و نجف را سیراب نمود؛ ولى در اثر سهل‌انگارى مردم رو به خرابى نهاد و در اثر ضعف صنعت آن روز، ریگ‌ها و شن‌ها آن را پر ساخت تا اینکه شاگرد بزرگوارش آیت‌الله ‏سیداسدالله اصفهانى(ره) به تعمیر و مرمت آن پرداخت و شش سال تمام در تعمیر و آبادانى آن وقت و مال صرف نمود تا اینکه در سال ۱۲۸۸ مجدداً به حالت نخستین خود بازگشت. سپس باز در اثر کوتاهى مردم، باد و طوفان آن را پر کرد و نجف مجدداً به‏ حال عطش خویش بازگشت.
..............................................

   منابع
​​​​​​​
1. صحیفه، امام ج 17 ص 375؛                           
2. یا‌دنا‌مه‌‌ آیت‌الله‌‌العظمی‌ اراکی، آیت‌الله رضا استا‌دی؛
3. اسلام مجسم، آیت‌الله حسن نوری همدانی؛
4. معارف الرجال فی تراجم العلماء والادبار، شیخ محمد حرزالدین؛
5. الفوائد الرضویه فی احوال علماء مذهب الجعفریه، شیخ عباس قمی؛
6. خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری؛
7. سیمای فرزانگان، رضا مختاری؛
8. اختران فقاهت، انصارى قمى، ناصر الدین؛
9. مقاله ای از حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین صاحب جواهر؛
10. لؤلؤ الصدف در تاریخ نجف؛
11. در محضر بهجت، ج۲، ص۳۷۵؛
12. آشنایی با فقه جواهری، دکتر عبدالله امیدی‌فرد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه