
تفکـر توحیـدی امـام خمینی(قد) پایه و اساس نظریه ولایت فقیه
ولایت فقیه براساس تفکر توحیدی و حاکمیت توحیدی مطرح گردیده و بر اساس همین معرفت توحیدی، به دنبال تحقق حاکمیت توحید است. امام خمینی میفرمایند: «اسلام برای برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است.»1 اساساً سرشت و آفرینش انسان بر گرایش حضوری او به توحید است: «فطرةالله التی فطرالناس علیها»،انسان موحد در این بینش و معرفت توحیدی، باید چه در اعتقاد و چه در پرستش و چه در حوزه عمل و رفتار معتقد به خدای یگانه و حاکمیت انحصاری او باشد.
اقسام توحید (توحید ربوبی)
توضیح اینکه توحید دارای مراتب و اقسامی است؛ یکی از اقسام توحید، توحید ربوبی است که مبتنی بر همان معرفت و بینش توحیدی است و این توحید ربوبی خداوند، شامل دو ربوبیت یعنی ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی است.
منظور از توحید در ربوبیّت تکوینی ایمان به این حقیقت است که تدبیر و اداره تکوینی جهان به دست پروردگار است و هیچ پدیده خارجی از حوزه و قلمرو ربوبیّت او بیرون نیست؛ از گردش ستارگان و حرکت منظومههای هستی تا وزش باد، رویش گیاه و جنبش یک مور، همه با تدبیر و اشراف «ربّ العالمین» انجام میپذیرد.3 مرحله متعالی توحید که بدون آن، توحید به حدّ نصاب لازم خود نمیرسد، ایمان به توحید در ربوبیّت تشریعی است؛ براساس توحید در ربوبیّت تشریعی، انسان باید تنها از خداوند و کسی که خداوند دستور داده، اطاعت کند و تنها قانون و فرمان او را به گوش جان بخرد و اراده کسی جز خدای سبحان و قانون کسی جز فرمان پروردگار عالم را نپذیرد و تنها برای او حقّ فرمان و قانونگذاری قائل باشد.
ارتباط ولایت فقیه با تفکر توحیدی و حاکمیت الهی
ایمان به ربوبیت تشریعی الهی، از مراحل بسیار مهم اندیشه توحیدی است که ولایت فقیه بر آن استوار است. نگرش توحیدی صرفاً یک اعتقاد نظری نیست، بلکه بر اساس فطرت توحیدی انسان، باید در گرایشها، کنشها و رفتارهای سیاسی فرد بهروشنی تجلی یابد.
در ربوبیت تشریعی خداوند همانگونه که در تکوینیات، رب و صاحب اختیار انسان و جهان است، در وضع و تشریع قانون و در اجرای آن، برای انسان صاحب اختیار است.
حاکمیت الهی و نفی طاغوت
خدای متعال چه در تکوین و چه تشریع حاکمیت دارد و این حاکمیت بالاصاله تنها از آنِ اوست. از آنجا که حاکمیت بهمعنای تفوق و قدرت عالیه و برتر گفته میشود و بهعبارتی به اراده برتر و صاحب اختیار در وضع قانون و اجرای آن را حاکمیت میگویند، در بینش توحیدی اسلام، حاکمیت از آن خداوند متعال بوده و از شؤون ربوبیت الهی میباشد. در بینش اسلامی برتری واقعی با خداوند است و او از هر موجودی برتر بوده و اراده و قدرت قاهرش از همه موجودات برتر و بالاتر است؛ بنابراین خداوند چون خالق و مالک و رب انسان است، برای همین حاکمیت بهمعنای قدرت عالیه و صاحب اختیار، وضع قانون و اداره امور انسانها را بر عهده دارد؛ زیرا تنها خدای متعال مالک حقیقی جهان و دارنده حاکمیت اصلی بر کائنات و انسان است و غیر از او هیچکس حاکمیتی مگر با اذن او بر دیگران ندارد. امام خمینی(ره) حاکمیت ذاتی را از آن خداوند متعال دانسته و میفرماید: «کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد و حق قانونگذاری نیز ندارد و خدا به حکم عقل، باید خود برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند.»4 این سخن مقتضای آیات کریمه متعددی است که به آن اشاره میکنیم. خدای متعال میفرماید: [انّ اللهَ لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَالارضِ]5 [اِنِ الحُکمُ اِلّا لله اَمَرَ اَلّاتَعبُدُوا اِلّا اِیاهُ]6 [وَمَا اختَلَفتُم فیه مِن شَیءٍ فَحُکمُهُ اِلی الله]7 [فَاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ الله]8 [وَمَن لَم یحکُم بِما اَنزَلَ الله فَاُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ]9 وآیات متعدد دیگری که بر این مفاد دلالت میکنند.
بنابراین در نگاه و بینش توحیدی، در واقع توحید، محور نظام معرفتی و ارزشی همه عرصههای فردی و سیاسی اجتماعی در جامعه اسلامی است که هر قدر در جان آدمی متکامل شود و ریشه گیرد، در ایمان و رفتار آدمی خود را جلوهگر میکند و بروز مینماید. معرفت توحیدی، تنظیمکننده مناسبات اجتماعی، حقوقی و سیاسی است و بدین ترتیب، مقوله سیاست نیز، یکی از ساحتهایی است که اندیشه توحید نسبت به آن تأثیرگذار است و در قلمروی نظام توحیدی قرار میگیرد.
اساساً توحید، محور همه آموزههای دینی است و نظامهای مختلف دینی مانند نظام اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به آن منتهی میشود. تنها یک نگرش و اندیشه محدود به ذهن نیست؛ بلکه افزون بر اعتقادات، رفتارها و اعمال را سامان میدهد و بیشترین نقش و تأثیر را در شکلگیری و تنظیم روابط جامعه اسلامی و نهادهای حکومتی و مردمی دارد؛10 از همینرو است که «توحید یک مسلمان واقعی، صرفاً یک اندیشه و عقیده خشک نیست؛ همانطور که ذرات احدیت از مخلوقات خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز میشود و به او پایان مییابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحد واقعی احاطه دارد؛ بر همه اندیشهها، ملکات، رفتارهای او سیطره پیدا میکند و به همه آنها جهت میبخشد. این است که یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمیدهد.»11 امام خمینی(ره) در باره این اصل و مبنای توحیدی میفرمایند:
«در اسلام، تنها معبودِ انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسانها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کنند... همه روابط بین انسانها، چه اقتصادی و یا غیراقتصادی... .12 از این اصل [توحید] ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر، تنها در اختیار خدای تعالی است... .»13 مقام معظم رهبری درباره بینش توحیدی امام خمینی(ره) میفرمایند:
«منظومه فکری امام دارای خصوصیات کامل یک مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی است... . متّکی و مبتنی بر یک جهانبینی است که این جهانبینی عبارت است از توحید؛ همه فعّالیت او، همه منطق او مبتنی بود بر توحید که زیربنای اصلی همه تفکّرات اسلامی است.»14
شرک عملی در اطاعت از طاغوت و ضرورت اجتناب از آن
ربوبیت خداوند و توحید ربوبی یک جنبه سلبی هم با خود دارد که نفی شرک عملی و یا نفی اطاعت از طاغوت است؛ زیرا توحید ربوبی در حوزه تشریع همان حصر حاکمیت خداوند و اطاعت او معنا میشود و توحید ربوبی در این حوزه، مستلزم نفی شرک در اطاعت است و توحید ربوبی نمیتواند غیر از این باشد. خدای متعال میفرماید: [ولقد بعثنا فی کل امّه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت]15 یا خدای متعال میفرماید: [الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات]16 براساس همین آموزههای الهی و نگرش توحیدی، امام خمینی(ره) همه حکومتهای نامشروع را در ذیل عنوان طاغوت جای میدهد. ایشان در اینباره میفرمایند: «هر نظام سیاسى غیر اسلامى، نظامى شرکآمیز است؛ چون حاکمش «طاغوت» است.»17 در اینجا نکته قابل توجه این است که واژه طاغوت در کاربری قرآن و حدیث بهمعنای حاکم جور غیرمأذون از سوی خدای متعال است؛18 بنابراین کاربری واژه طاغوت در معنای حاکم غیرالهی است یا بهتعبیری «کلّ من یطاع من دونالله» است؛19 پس هر حاکمی که بهناحق در مصدر حکومت قرار گیرد، آن از حد تجاوز کرده و طاغوت است و مشروعیت ندارد و اطاعت آن، مورد نهی قرار گرفته است. در آیه 60 سوره نساء آمده است: [یریدونَ ان یتحاکموا الی الطاغوت وقد اُمِرُوا ان یکفُرُوا به]؛ یعنی میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکام باطل بروند، با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. این آیه شریفه درباره سرزنش کسانی است که به حاکمیت حاکمان غیرالهی تن میدهند؛ درحالیکه آن مشروعیت ندارد. درواقع بُعد دیگری از توحید در ربوبیت خداوند، همان تن در ندادن به فرمان حکومت طاغوت است؛ چراکه فرمانبری از طاغوت بهعنوان شرک در اطاعت محسوب میشود که آن، مورد نهی خداوند در آیه «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»20 میباشد. با توجه به حق انحصاری حاکمیت الهی، امام خمینی(ره) معتقد هستند که حاکمیت غیر خداوند باید با نصب و وضع از سوی او تعیین و مشخص شود؛ یعنی این حاکمیت الهی توسط انبیا و اولیای الهی(ع) که از جانب پروردگار مأذون هستند، اِعمال گردد و از آنجایی که گفتیم، مطابق توحید ربوبی و ربوبیت تشریعی، حاکمیت ذاتی از خداوند است، باید بگوییم حاکمیت غیرخداوند مشروع نیست و بهعبارتی طاغوت است؛ بنابراین در معنای توحید ربوبی اجتناب از طاغوت نهفته است.
ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت
در همین راستا امام خمینی(ره) در عصر غیبت معصوم، پرداختن افراد صالح به حکومت را برای شکلگیری این دولت ضروری دانسته و معتقدند:
«ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم.21 ما برای اینکه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهای دستنشانده آنها خارج و آزاد کنیم، راهی نداریم جز اینکه تشکیل حکومت بدهیم.»22
همچنین امام خمینی(ره) با اشاره به لزوم ایجاد نظام اجرایی و دولت میفرمایند:
«اصولاً قانون و نظامات اجتماعی مجری لازم دارد. در همه کشورهای عالم همیشه اینطور بوده است که قانونگذاری بهتنهایی فایده ندارد. پس از تشریع قانون، بایستی قوه مجریه به وجود آید... »23
امام خمینی(قد) با تأکید بر این نکته مهمّ که اگر قوانین اجرا نشود، کاملاً بیفایده خواهد بود، بر ضرورت تشکیل حکومت و دخالت دین در امور اصرار ورزیده و میفرمایند:
«هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده است و جامعیّت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.»24
بنابراین، امام خمینی(ره) با استدلال و تمسک به آیات، بنابر وظیفه دینی که داشتند، در صدد اجرای احکام الهی بر آمدند و تشیع را از سوء برداشتها و انحرافات مدعیان معنویت یعنی همان کسانی که بستر حاکمیت طاغوت و حاکمیت سکولار را تئوریزه نموده بودند، خارج کردند و جامعه را به اسلام و تشیع ناب فرا خواندند و در همین راستا، ولایت فقیه نیز براساس تفکر و حاکمیت توحیدی و با پیشینهای که در تاریخ تشیع دارد، مطرح گردید. این نگاه به حاکمیت، ناشی از هستیشناسی ایشان و فهم و شناخت ایشان از تشیع علوی و اسلام ناب میباشد. این نگاه به قدرت بالاصاله و بالاستقلال نیست؛ بلکه این نگاه، قدرت را وسیلهای برای انجام وظیفه و اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام میداند؛ چون با این نگاه واقعبینانه و مبتنی بر تفکر توحیدی، قدرت و حاکمیت وسیلهای برای انجام وظیفه و اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام خواهد بود.
..............................................
پی نوشتها
1.امام خمینی، صحیفه امام، ج 8، ص434.
2.رک. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج10، ص48 و ج14، ص303.
3.امام خمینی، کشف اسرار، ص 184.
4.توبه، 116.
5.یوسف، 40.
6...شوری، 10.
7.مائده، 48.
8.مائده، 47.
9.امام خمینی، کشف اسرار، ص 184.
10.توبه، 116.
11.یوسف، 40.
12.شوری، 10.
14.مائده، 48.
15.مائده، 47.
16.امام خمینی، ولایت فقیه، ص 35.
17.محسن اراکی، فقه نظام سیاسی اسلام، ج1،ص 245.
18.همان، ص 223.
19.نحل، 36.
20.امام خمینی، ولایت فقیه، ص127.
21.امام خمینی، کلمات قصار، ص117.
22. امام خمینی، ولایت فقیه، ص27.
23 امام خمینی، ولایت فقیه، ص .28
حجتالاسلام والمسلمین ابوالحسن بکتاش