هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

پیامدهای پیوند صهیونیسم یهودی و مسیحی - بخش اول

گفت‌وگو با رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا 

پیامدهای پیوند صهیونیسم یهودی و مسیحی - بخش اول

روز جهانی قدس آخرین روز جمعه در ماه رمضان است که امام خمینی(قد) در سال ۱۳۵۸ش (رمضان ۱۳۹۹ق) آن را روزی رسمی برای حمایت از مردم فلسطین دانست و از مسلمانان جهان خواست که برای کوتاه کردن دست رژیم صهیونیستی و پشتیبانان آن به هم بپیوندند.  حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی، رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در تهران به‌مناسبت روز جهانی قدس به مسئله «پیدا و پنهان رژیم صهیونیستی» و «پیامد‌های پیوند صهیونیسم یهودی و مسیحی» پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

  پیدا و پنهان رژیم صهیونیستی
تاریخ دو چهره دارد: پیدا و رسمی و ناپیدا و پنهان. دو چهره بودن تاریخ، ناظر به تحولات، حوادث و پدیده‌های تاریخی است. تاریخ محیط بر حوادث و بیان‌کننده چیستی، چگونگی و چرائی حوادث است. چهره آشکار و رسمی که با اندک تأملی توسط بسیاری از مردم قابل فهم است و امکان برداشت دارد و چهره پنهان و ناپیدا که باطن حوادث را در بر می‌گیرد و درک آن، برای همه میسر نیست و با علائم و نشانه‌ها و یا تحقق اهداف پشت صحنه در بستر زمان و ظهور و بروز عناصر پنهان به‌صورت تدریجی قابل درک می‌باشد. تجربه تاریخی مبین این واقعیت است که جبهه کفر و استکبار همواره اهداف استکباری و استعماری خود را در جهت تحمیل خواست خود بر دیگر جوامع در قالب پدیده‌های دو چهره و دوگونه رقم زده است.
پدیده صهیونیسم بین‌الملل که در قالب رژیم جعلی اسرائیل شکل داده شده، از پیچیده‌ترین پدیده‌های دو چهره تاریخ است. به‌تعبیر نوام چامسکی آموزه اصلی در تاریخ اسرائیل این است که: «اسرائیل کشوری است نگون‌بخت و قربانی تروریسم، حملات نظامی، نفرت و عداوت غیرمنطقی و آشتی‌ناپذیری. در کنار این آموزه است که شعار امنیت اسرائیل توسط تحلیل‌گران غربی به‌عنوان چهره آشکار و بزک‌کرده این رژیم به‌عنوان یکی از اصول خدشه‌ناپذیر تحلیل مسائل و رویدادهای فلسطین در منطقه غرب آسیا به کار گرفته می‌شود؛ اما چهره واقعی صهیونیسم با جستجو در تاریخ پنهان و از طریق اسناد و عملکرد فاشیستی آن قابل درک و فهم است.»
برای راهیابی به واقعیت و تاریخ پنهان این رژیم جعلی، از دو مسیر می‌توان حرکت کرد. مسیر نخست مطالعه اندیشه‌ها، تفکرات، مبانی فکری، سیاسی و نوع نگرش آنان به یهود نژادپرست، بشریت، حکومت و سیاست است که در قالب «پروتکل‌های دانشوران صهیون» آمده؛ یعنی اسناد و مدارک قطعی که در پی یک حادثه و یا دنبال افشاگری از سوی فرد بریده از باورهای پیشین خویش به دست می‌آید.
مجموعه این معاهدات و پروتکل‌ها یکی از مهمترین اسناد شناخت صهیونیسم بین‌المللی و اهداف و برنامه‌های آنان در عرصه منطقه و جهان می‌باشد. کلمه به کلمه این پروتکل‌ها، بیان‌گر توطئه عمیقی است که ده‌ها سال است، بشریت شاهد اجرای آن بوده و چهره حقیقی و واقعی این رژیم را نشان می‌دهد.
مسیر و راه دوم برای شناخت ماهیت حقیقی و پنهان رژیم صهیونیستی، مطالعه و واکاوی جنایات، تهاجمات، قتل و غارت‌ها، ترورها و در کنار آن، اهداف مذاکرات فرسایشی و بررسی عملکرد این رژیم در طول چند دهه در قبال فلسطین، منطقه غرب آسیا و عرصه بین‌الملل به‌ویژه در تقابل با انقلاب اسلامی ایران می‌باشد.
اکنون بیش از هفتاد سال از پیدایش رژیم صهیونیستی می‌گذرد. کارنامه سیاه این رژیم، بیان‌گر این است که آنچه در این چند دهه بروز و ظهور داشته، نشان‌گر یک اندیشه و تفکر ماکیاولیستی و متکی به مبانی و اصولی است که در «پروتکل دانشوران صهیون» آمده است. این پروتکل توسط انتشارات آستان قدس رضوی در ۷۹۰ صفحه به چاپ رسیده و قابل دسترسی است. در صفحات پیشرو، به بخشی از روایات و تفکرات اهریمنی یهود برای دستیابی به سلطه بر جهان از طریق یک حکومت یهودی و مقابله با اسلام اشاره می‌شود.
جنایات و تجاوزات رژیم صهیونیستی در جای جای منطقه به‌ویژه ددمنشی و جنایات آن در قبال مردم مظلوم فلسطین، قتل‌عام‌ها، ترورها و سلطه غاصبانه بر سرزمین فلسطین، چهره تاریخ را سیاه کرده و لکه ننگی بر پیشانی رژیم‌های غربی و در پدیداری و حمایت از این رژیم می‌باشد. به‌یقین انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطف مهمی در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی و سونامی بود که مسیر تاریخ را تغییر داد و خط بطلانی بر طرح‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت دشمنان اسلام و ملت‌های مسلمان کشید و شکست‌های سلسله‌واری را بر قدرت‌های آمریکائی و اروپائی تحمیل نمود. مقایسه سی‌سال عملکرد تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی قبل از انقلاب و شکست‌های پی در پی در بیش از چهار دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، بیان‌کننده تأثیرگذاری زیربنائی این انقلاب در عرصه منطقه و جهان می‌باشد.
عملکرد سی‌ساله رژیم صهیونیستی قبل از انقلاب همواره و در غالب موارد، با موفقیت و تصرف سرزمین‌های بیشتر و عقب‌نشینی برخی رژیم‌های منطقه همراه بود؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این رژیم نه‌تنها هیچ موفقیتی نداشت؛ بلکه در همه عرصه‌ها با شکست خفت‌باری مواجه گردید. خروج خفت‌بار از جنوب لبنان، شکست سخت در جنگ ۳۳ روزه و تهاجم به لبنان برای حذف حزب‌الله از صحنه و شکست‌های پی در پی در تهاجم به غزه، نمونه‌ای از ده‌ها مورد شکست این رژیم می‌باشد.
مقایسه آن روز که آمریکا و اروپا با غرور و نخوت درصدد سلطه این رژیم جعلی بر منطقه از نیل تا فرات برای مقابله با خیزش‌های اسلامی و غارت منابع مسلمین بودند، با امروز که رژیم خود را در یک حصار و چهاردیواری پنهان نموده، مبین نقش انقلاب اسلامی در تقابل با نقشه‌های استعماری استکبار جهانی است.
انتخاب آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به‌عنوان روز قدس از سوی رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) و حمایت‌های همه جانبه در طول یک دهه زعامت آن رهبر فقید و تداوم و استمرار حمایت از آرمان و مردم مظلوم فلسطین توسط رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، بیان‌کننده نگاه راهبردی به مسائل مهم جهان اسلام می‌باشد.
فاصله میان آن روز که رژیم صهیونیستی خود را یکه‌تاز عرصه نظامی و امنیتی منطقه به‌شمار می‌آورد تا امروز که صدای هشدار سردمداران این رژیم در مورد فروپاشی رژیم جعلی اسرائیل از درون بلند است، سند محکمی بر نقش اساسی و زیربنائی رهبری انقلاب و ملت ایران برای مقابله با استکبار جهانی است.
واقعیت این است که مسئله انقلاب اسلامی با رژیم صهیونیستی و آمریکا، تنها مسئله فلسطین نیست؛ بلکه مسائلی بسیار اساسی‌تر از موضوع فلسطین وجود دارد: از یک‌سو موعودگرایی و جهان‌گرایی با تکیه بر ایدئولوژی و فناوری توسط جریان مسیحیت صهیونیست با محوریت آمریکا و رژیم صهیونیستی برای مقابله با اندیشه مهدویت و از سوی دیگر مدعای جمهوری اسلامی در مورد موعودگرایی حقیقی و جهان‌گرایی واقعی با تکیه بر جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلامی و فناوری در راستای تحقق تمدن بزرگ اسلامی. این موضوع تکلیف و رسالت سنگینی به عهده رهبری انقلاب و ملت انقلابی ایران در تقابل با این پدیده شوم قرار داده است. از جمله عوامل اصلی تحقق آرمان‌ها، منویات و تدابیر حضرت امام(قد) و رهبر معظم در مورد مقاومت و حمایت از فلسطین، حضور فعال و مؤثر ملت بزرگ ایران در همه حماسه‌های زمینه‌ساز جهانی‌سازی مسئله فلسطین و بین‌المللی شدن آن است.

   پیشینه پیدایش صهیونیسم
چگونگی پیدایش پدیده صهیونیسم با واکاوی چهره پنهان آن در چند قرن گذشته، ممکن است و بدون توجه به آن پیشینه، نمی‌توان ماهیت این پدیده و جریان پشت صحنه آن را شناسایی نمود. برای واکاوی پشت صحنه این جریان قدری باید تاریخ را ورق زد:
الف) حاکمیت اعراب در طول ۷ قرن
با پیدایش اسلام در سرزمین حجاز و گسترش آن در دیگر مناطق، در مجموع اعراب در طول ۷ قرن بر منطقه وسیعی از شرق تا چین و از غرب تا فرانسه و اسپانیا حکومت می‌کردند و قدرت بلامنازع را در جغرافیای وسیعی از جهان در دست داشتند. تاریخ هفتصد ساله اعراب، با فراز و نشیب‌ها و حوادث تلخ و شیرین زیادی همراه بوده است.
ب) سقوط خلافت عباسیان و تشکیل امپراتوری عثمانی
به‌دلیل عملکرد ناصحیح و توأم با ظلم و خشونت خلفای بنی‌عباس به‌ویژه برخورد آنان با امامان معصوم(ع) و کاهش پشتوانه مردمی، قدرت این سلسله رو به تزلزل گذاشت و سرانجام خلافت عباسیان در سال ۶۵۶ ه. ق سقوط کرد و به دنبال آن، امپراتوری عثمانی شکل گرفت. با شکل‌گیری امپراتوری عثمانی با محوریت ترک‌ها، عملاً قدرت از حیطه اعراب خارج و در قلمروی ترکان قرار گرفت که خود، نوعی سرخوردگی برای اعراب به‌شمار می‌آمد.
ج) نقشه سردمداران انگلیس و فرانسه برای سلطه بر غرب آسیا
اروپائیان به‌ویژه انگلیس و فرانسه، از قرن ۱۹ به بعد در جهت تأمین منابع خام ارزان، برای کارخانه‌ها و بازار مناسب برای فروش محصولات خود، بهترین نقطه را منطقه غرب آسیا تشخیص دادند که سرشار از منابع فسیلی و ثروت‌های طبیعی بود (مثلاً در موضوع نفت، میزان ذخایر این منطقه حدود ۵۴۰ میلیارد بشکه محاسبه می‌شد)؛ اما قدرت‌های مذکور برای دستیابی به این هدف با دو مشکل اساسی مواجه بودند:
اول: وجود قدرتی بهنام امپراتوری عثمانی
مانع بزرگ در برابر اهداف استعماری اروپائیان برای سلطه بر منطقه، قدرت بزرگ امپراتوری عثمانی با گرایش به اسلام بود که گستره آن، بخشی از اروپا را نیز در بر می‌گرفت و خطر توسعه آن هم وجود داشت و انگلیس و فرانسه نمی‌توانستند، با وجود این قدرت وارد قلمروی سرزمینی مسلمانان شوند. از این رو، در مرحله اول تمام تلاش آنها روی تجزیه این امپراتوری متمرکز گردید و اقدامات گسترده‌ای را با استفاده از تخریب چهره امپراتوری و ایجاد اختلاف بین مسلمانان و جامعه اعراب و ترک‌ها در دستورکار قرار دادند. از جمله اقداماتی که تا حدود زیادی در شکست امپراتوری مؤثر بود، می‌توان از تحریک اعراب و سوءاستفاده از سرخوردگی ناشی از انتقال قدرت از آنها و تطمیع در برابر وعده‌های سران انگلیس و فرانسه نام برد. در نهایت، مجموعه این دسیسه‌ها، زمینه شکست و سقوط امپراتوری عثمانی و تجزیه آن به ده‌ها کشور متوسط و کوچک را فراهم کرد.
دوم: فقدان پایگاهی برای استقرار در منطقه
دومین مشکل دولت‌های استعمارگر برای سلطه بر منطقه، فقدان یک پایگاه برای استقرار و اهرمی برای استمرار سلطه و حفاظت از منافع در گستره قلمروی غرب آسیا بوده است. با توجه به پایان دوره استعمار کهنه و عدم امکان حضور مستقیم همچون حضور انگلیس در دوران تسلط بر هندوستان، رژیم‌های حاکم بر انگلیس و فرانسه، به دنبال جای پای محکمی بودند که با ویژگی‌های خاص خود بتواند، اهداف آنان را در منطقه تضمین نماید. از این رو، راه‌های متفاوتی را مورد مطالعه قرار دادند و سرانجام گمشده خود را در وضعیت قوم یهود یافتند که در نقاط مختلف آواره شده و به دنبال تعیین مکانی برای اسکان خود بودند. به دنبال آن، رژیم‌های استعمارگر انگلیس و فرانسه، روی این موضوع متمرکز شده و برنامه‌ریزی گسترده‌ای را برای اسکان این قوم آواره در قلب جهان اسلام به‌عمل آوردند.

   چگونگی شکلگیری رژیم صهیونیستی
طراحی دولت‌های اروپایی برای تأمین اهداف خود و شکل دادن یک رژیم وابسته در منطقه، مراحلی را طی نمود که این مراحل عبارتند از:
۱. اقدامات عناصر اصلی صهیونیستی
هرتزل(هرتصل) بنیان‌گذار صهیونیسم در کتاب خود به‌نام «دولت یهود»، با دفاع از تشکیل دولت یهودی در سال ۱۸۹۸ اوگاندا را به‌عنوان مرکز دولت یهود پیشنهاد داد که با مخالفت کنگره یهود مواجه شد. پس از آن، فلسطین و یا منطقه‌ای در جوار آن برای تشکیل دولت یهود پیشنهاد شد، که این پیشنهاد در سال ۱۹۰۸ در کنگره یهود به تصویب رسید و دستور خرید اراضی فلسطینی‌ها و اعطای وام از بانک یهود در شهر یافا برای این منظور صادر شد.
۲. تلاش انگلیس برای رسمیت دولت یهود
یکی از رهبران صهیونیست، تشکیل دولت یهودی تحت نظارت انگلیس در فلسطین و رسمیت آن را به کابینه انگلستان پیشنهاد داد و خواستار مهاجرت ۳ تا ۴ میلیون یهودی متفرق در اروپا به آنجا شد. انگلستان با پذیرش این پیشنهاد، وارد فرایند تأسیس این دولت گردید و سرانجام با صدور اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ تشکیل دولت یهود توسط انگلستان مورد تأیید قرار گرفت و مهاجرت یهودیان به فلسطین شدت بیشتری گرفت.
۳. نقش شورایعالی متفقین
پس از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ شورای‌عالی متفقین، برای تعیین تکلیف بلاد عربی باقی‌مانده از امپراتوری عثمانی تشکیل جلسه داده و سوریه و لبنان را تحت‌الحمایه فرانسه و عراق و فلسطین را به‌شرط اجرای وعده بالفور تحت‌الحمایه انگلستان قرار دادند. پس از آن بود که یهودیان با کمک انگلیس، زمین‌های زیادی را از اعراب خریده و تصاحب کردند.
سرانجام تلاش دولت‌های غربی به‌ویژه انگلیس به‌بار نشست و در ۱۴ مه ۱۹۴۸ هم‌زمان با پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین، دولت اسرائیل با صدور منشور استقلال، اعلام موجودیت کرد.

  اهداف استعماری دولتهای اروپایی از تشکیل رژیم صهیونیستی
اهداف دولت‌های اروپایی به‌ویژه انگلیس و فرانسه در قبال منطقه غرب آسیا، بسیار راهبردی و درازمدت و با چهره‌های آشکار و پنهان طراحی شده است، که اهم این اهداف عبارتند از:
۱. تشکیل امپراتوری یهود از نیل تا فرات
سلطه بر منطقه نیل تا فرات به‌معنای دستیابی به نقاط استراتژیک و منابع نفتی و آبی و سلطه بر کشورهای اردن، لبنان، سوریه، عراق و اشراف به برخی از کشورهای دیگر مبتنی بر ادعای دروغین و جعلی بخشیده شدن قلمروی نیل تا فرات به اسلاف آنان است. بن‌گورین از بانیان اصلی اسرائیل، خطاب به دانشجویان با اشاره به نقشه فعلی اسرائیل می‌گوید: «این نقشه، نقشه کشور ما نیست. ما نقشه دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان مدارس اسرائیل باید آن را تحقق ببخشید. ملت اسرائیل باید قلمروی خود را از فرات تا نیل توسعه دهد.»1 این ایده و انگیزه، بهترین و مؤثرترین نقطه اتکای دولت‌های اروپائی برای حمایت از این رژیم و در راستای دستیابی به منافع خود به‌شمار می‌آید.
۲. مقابله با خیزشهای اسلامی و وحدت جهان اسلام
از دیگر اهداف سران استعمارگر در تأسیس و حمایت از رژیم صهیونیستی، نگرانی از ظرفیت‌های بالقوه جغرافیای جهان اسلام به‌ویژه منطقه غرب آسیا، بیداری ملت‌های مسلمان، بازگشت به اسلام و مقابله با جبهه کفر و استکبار و استعمار بوده است. متأسفانه به‌علل گوناگون جهان اسلام در حوادث مهم در طول چند قرن از انقلاب کبیر فرانسه تا انقلاب اسلامی در ایران، همچون انقلاب شوروی، انقلاب چین، جنگ جهانی اول و دوم و شکل‌گیری شورای متفقین و امثال اینها غایب بوده و نقش چندانی نداشته است؛ اما با توجه به برخی جنبش‌ها همچون جنبش تنباکو، نهضت مشروطیت، نقش مردم عراق در برابر استعمار انگلیس و مواردی از این دست، استعمارگران به‌طور جدی نگران توسعه و گسترش این جنبش‌ها بوده و لذا استقرار رژیم صهیونیستی می‌توانست، نقش مهمی را در برابر این خیزش‌ها ایفا نماید.
انتخاب یک جریان با سه ویژگی نژادپرستی، سکولاریسم و ضدیت با دین به‌عنوان حافظ منافع، دقیقاً در راستای مقابله با آئین اسلام و خیزش‌های دینی در این منطقه بوده است. نوع عملکرد رژیم صهیونیستی در برابر اسلام و مسلمانان، شاهد بزرگی بر مدعای مذکور می‌باشد.
یکی از پژوهشگران جهان عرب می‌نویسد: «بریتانیا با همکاری برخی دیگر از کشورهای اروپایی در سال ۱۹۰۷ کنفرانسی را برگزار کرد و در پایان در بیانیه‌ای اعلام شد: بزرگترین خطری که ممکن است متوجه غرب شود، بیرون رفتن سواحل دریای مدیترانه از دست بریتانیا می‌باشد؛ چون این دریا که حلقه اتصال بین شرق و غرب را تشکیل می‌دهد، در دست مسلمانان است و مسلمانان ملت واحدی هستند، دارای زمینه‌ای وسیع و منافع سرشاری می‌باشند و احتمال می‌رود که این ملت بزرگ، یکبار به پا خاسته و خود را از قید اسارت آزاد سازند؛ لذا به کشورهای بزرگ توصیه می‌شود که این ملت واحد را متلاشی کرده و از اتحاد و بیداری آنها جلوگیری کنند؛ که در مرحله اول لازم بود، آفریقا از آسیا مجزا و منفصل شود و این‌گونه اتصال بین این قاره‌ها قطع شد. 2
۳. تسلط به منابع انرژی
از دیگر اهداف انگلیس و فرانسه از تأسیس یک دولت یهودی در قلب منطقه غرب آسیا، سلطه بر منابع انرژی و مواد خام به‌صورت ارزان و استمرار این منافع با تعیین و حمایت از یک رژیم به‌عنوان ژاندارم منطقه بوده است. عربستان، ایران، عراق، امارات و برخی دیگر از کشورها مجموعاً مقام اول نفت و گاز را در جهان دارند و دولت‌های اروپایی بیشترین نیاز را به این انرژی داشته و دارند. پیش‌بینی حضور یک رژیم با ویژگی‌های یادشده، نقش مهمی در تأمین و تضمین این منافع داشته است.
۴. سلطه غرب(انگلیس) بر منطقه مهم فلسطین
نقطه استقرار این قوم سرگردان و تأسیس دولت در یک نقطه راهبردی بر اساس محاسبات دقیق و با اهداف مشخص بوده؛ زیرا این نقطه می‌تواند دربرگیرنده منافع خاص آنان باشد؛ منافعی همچون:
۴/۱. دستیابی به جایگاهی برای اشراف، حمایت و حفاظت از آبراه مهم کانال سوئز؛
۴/۲. تسلط بر پیوندگاه و نقطه تلاقی سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا؛
۴/۳. در دست داشتن مرکزی حساس برای اشراف بر کرانه‌های جنوبی دریای مدیترانه و دریای سرخ؛
۴/۴. داشتن پایگاهی برای مقابله با نفوذ چین و شوروی.
۵. ایجاد پایگاه برای مقابله با نفوذ دیگر قدرتها
انقلاب سوسیالیستی در چین و شوروی با توجه به ماهیت ضد امپریالیستی و ضد سرمایه‌داری آنها، در آن دوران خطری جدی برای دولت‌های اروپایی و تغییر و تحول در منطقه غرب آسیا بود. نفوذ شوروی در اروپای شرقی و آفریقا و گرایش مصر، لیبی و الجزایر به بلوک شرق و نفوذ شوروی در سوریه، عراق و یمن زنگ خطر جدی برای انگلیس و فرانسه به‌شمار می‌آمد. از این رو، تقویت و حمایت همه‌جانبه از این رژیم، در راستای جلوگیری از نفوذ چین و شوروی اهمیت زیادی داشت.
۶. طراحی رژیمی برای ایجاد اختلاف
ماهیت رژیم صهیونیستی و اقدامات آن در راستای ایجاد و تداوم اختلاف بین جوامع، همچون اختلاف قومی، اختلاف مذهبی، مذهب‌سازی و مسلک‌سازی پایه‌گذاری شده است. آنچه در دهه‌های آغازین حیات این رژیم بروز و ظهور داشت، ترویج تفکر پان‌عربیسم در جهان عرب، پان‌ترکیسم در قلمروی ترکیه و پان‌ایرانیسم در ایران، در جهت ایجاد مرزبندی بین کشورها و ایجاد اختلاف میان ملت‌های مسلمان بود. ترویج مسلک بهائی‌گری و حمایت از جریان افراطی وهابی‌گری و اخیراً داعش و النصره در عراق و سوریه، در این راستا قابل تحلیل است.

 جنگ جهانی اول و دوم و متغیرها در عرصه منطقهای و بینالمللی
جنگ جهانی اول و دوم پیامدهای زیادی به دنبال داشت که برخی از آنها به قرار زیر هستند:
۱. انتقال قدرت از اروپا به آمریکا؛
۲. جای‌گزینی آمریکا به‌جای انگلیس و فرانسه نسبت به رژیم صهیونیستی؛
۳. تغییر در جغرافیای سیاسی اروپا، تشکیل دو بلوک شرق و غرب و تقسیم آلمان به دو بخش غربی و شرقی؛
۴. راهبرد جدی آمریکا در حمایت همه جانبه از رژیم صهیونیستی در سلطه بر منطقه.


  اهداف و راهبرد آمریکا نسبت به رژیم صهیونیستیبا پایان جنگ جهانی دوم و بروز و ظهور آمریکا به‌عنوان قدرت فائق و پیروز، راهبرد آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی همان تداوم اهداف و راهبردهای انگلیس و فرانسه بود که در این مرحله آمریکا هم درصدد دستیابی به منافع خود و هم توجه به منافع هم‌پیمانان خود در اروپا بود. این اهداف و راهبردها عبارت بودند از:
۱. سلطه بر منابع انرژی و نفت ارزان و تداوم استمرار آن در جهت رفع نیاز خود و کشورهای غربی؛
۲. جلوگیری از جنبش‌ها، خیزش‌ها و انقلاب‌های دینی یا کمونیستی در منطقه غرب آسیا؛
۳. سلطه بر رژیم‌های منطقه از طریق انتخاب نیروهای وابسته و دست‌نشانده در کشورها، همچون دست‌نشاندگی محمدرضا پهلوی در ایران و موارد مشابه در دیگر کشورهای منطقه؛
۴. گسترش رژیم صهیونیستی از نیل تا فرات و حمایت همه جانبه از این رژیم، به‌عنوان ژاندارم منطقه و حافظ منافع آمریکا؛
۵. مقابله با نفوذ چین و شوروی در منطقه غرب آسیا با توجه به حضور شوروی در اروپا، آفریقا و منطقه غرب آسیا؛
۶. جلب حمایت محافل صهیونیستی متنفذ در آمریکا در عرصه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی؛
۷. بهره‌گیری از ظرفیت‌های منطقه برای تداوم سلطه بر دیگر کشورها و بهره‌گیری از اهرم انرژی برای کنترل اقمار منطقه‌ای و بین‌المللی.

  قوم یهود؛ آرمانها، آرزوها، پیامدها و واقعیتها۱. شکلگیری دولت با اشغال سرزمین فلسطین
اولین آرمان قوم یهود با تأسیس دولت در سال ۱۹۴۸ توسط انگلستان و با اشغال سرزمین موروثی فلسطینی‌ها شکل گرفت که با حوادث بسیار خونین و جنایت باری همچون موارد زیر همراه بود:
۱/۱. اخراج فلسطینی‌ها از وطن و سرزمین موروثی و آواره ساختن آنان که پس از ۷۵ سال، همچنان مردم مظلوم آن دیار در آوارگی به سر می‌برند.
۱/۲. قتل عام و کشتار مردم در طول ده‌ها سال همچون کشتار صبرا، شتیلا و دیریاسین که همچنان نیز، این قتل عام‌ها ادامه دارد.
۱/۳. ترور صدها نفر از بزرگان و فرماندهان فلسطینی.
۱/۴. راه‌اندازی جنگ و حملات ددمنشانه به غزه و کشتن مردان، زنان و کودکان و تخریب تأسیسات و زیرساخت‌های آن همچون جنگ ۵۲ روزه و ۸ روزه.
۱/۵. محاصره غزه و فشار شدید روی مردم این منطقه که همواره از دریافت کمترین نیازها نیز محروم بوده و هستند.
۲. گستره منطقه جغرافیایی
تشکیل دولت یهود تنها آرمان سران قوم یهود و عوامل استعماری آنها نبود؛ بلکه گسترش قدرت و سلطه این رژیم بر منطقه از دیگر آرمان‌های آنها بوده است؛ البته آرزوی آنها نه‌تنها سلطه بر منطقه بلکه سلطه بر دنیا و تشکیل دولت جهانی است.
نویسنده کتاب «دنیا بازیچه یهود» می‌نویسد یگانه آرمان یهود که به آن تصریح می‌کنند، آن است که یک دولت یهودی جهانی برپا کنند؛ یعنی همه دنیا را تحت تصرف خویش درآورند. این حکومت از اسرائیل سرچشمه خواهد گرفت و پس از استیلاء (نیل تا فرات)، در راه آن گام‌های بزرگتری برخواهند داشت. قوم یهود یا دولت یهود معتقد است: اگر «از نیل تا فرات» را به‌دست بیاورند، بقیه مناطق خواهی نخواهی تسلیم خواهند شد؛ زیرا این منطقه با منابع سرشار خود ثروتمندترین مناطق جهان را تشکیل می‌دهد، گلوی دنیا محسوب می‌شود و آن کسی که بتواند بر آن حکومت کند چنان است که بر جهان حکومت داشته است.
۳. نفوذ در آمریکا و اروپا
از جمله ایده‌ها و راهبردهای سران صهیونیسم بین‌الملل برای سیطره جهانی، نفوذ در حکومت‌ها و دولت‌ها بوده است که از این طریق بتوانند، خواسته‌ها و اهداف خود را در سایه این اعمال نفوذ تحقق بخشند. در ماده اول پروتکل‌های دانشوران صهیون آمده: «حتی‌الامکان در پی جنگ‌ها، تغییرات مرزی و توسعه‌طلبی جغرافیایی نباید رخ دهد؛ بلکه قدرت پنهان برتر ما از طریق اشخاصی که از بین ملت‌ها انتخاب می‌کنیم، اعمال خواهد شد».
در ماده دوم نیز آمده: «رهبران فوق تحت کنترل مشاوران پشت پرده ما که از همان کودکی برای اداره جهان آماده شده‌اند، کار خواهند کرد».
این آرزو و ادعا در مورد آمریکا و اروپا اتفاق افتاده و اکنون مافیای صهیونیستی، در سیستم حکومتی آمریکا حضور داشته و به یک واقعیت عینی تبدیل شده است. بنا بوده آمریکا رژیم صهیونیستی را مدیریت کند؛ اما اکنون سرنوشت مردم آمریکا به دست محافل ذی‌نفوذ صهیونیستی است. وضعیت اروپا از این هم بدتر است. اعتراف نخست‌وزیران اروپایی به یهودی و صهیونیست بودن، خود دلیل بر این مدعا می‌باشد.
«هنری فورد» آمریکایی و صاحب شرکت فورد در کتاب خود به‌نام «یهود جهانی، یگانه مشکل جهان» (که بعدها یهودی‌ها نسخه‌های این کتاب را جمع‌آوری کرده و آتش زدند و در آمریکا هر نسخه ۸۰۰ دلار خرید و فروش می‌شد)، می‌نویسد: «قریب ۴۰۰ سال است یهودیان وارد آمریکا شده و از همان روز تا به حال تلاش زیادی کردند، تا بالأخره توانستند، این کشور را که امروز بزرگترین و ثروتمندترین کشورهای جهان محسوب می‌شود، تحت نفوذ خود در آورند.»
فورد می‌نویسد: «نیویورک، امروز به‌صورت محله‌ای از محله‌های یهود درآمده و به‌طور کلی نیویورک بزرگترین مرکز یهود به‌شمار می‌رود؛ زیرا همه تجارت‌خانه‌ها، کارخانه‌ها، صناعات و زمین‌ها ملک یهود است». نویسنده می‌افزاید: «بنابراین ما آمریکائی‌ها نباید تعجب کنیم، هنگامی که خاخام‌های یهودی ادعا می‌کنند که آمریکا همان میعادگاهی است که پیامبران وعده داده و نیویورک، اورشلیم آنها و سلسله جبال راکی، کوه‌های صهیون است». 5
تسلیم و کرنش کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا در قبال لابی‌های صهیونیستی به‌ویژه «آی‌پک» و مسابقه سران احزاب در احساس و نمایش ذلت در برابر سران صهیونیست و ناتوانی آنان در کنترل این جریان افسارگسیخته، مبین وابستگی و پیوستگی سیستم آمریکا به قدرت صهیونیست‌هاست. هنری فورد در جای دیگری از کتابش می‌نویسد: «تعیین رئیس‌جمهور آمریکا جز به دست یهود، به دست کسی دیگر نیست؛ ولی بیچاره ملت که گمان می‌کند، او خودش رئیس را تعیین کرده است. چنانچه رئیس پس از انتخابات با آنها کج‌رفتاری ‌کند، آن‌قدر درباره او دزدی کشف خواهد شد که بالأخره یا تسلیم شود و یا از صحنه بیرون رود.»
۴. فروپاشی اخلاق و درهم شکستن مبانی اعتقاد دینی
اسناد و مدارک نشان می‌دهد، از جمله برنامه جریان صهیونیسم بین‌الملل، فروپاشی اخلاق و تخریب و درهم شکستن مبانی اعتقادی است که ایده‌ای بسیار خطرناک و ضد انسانی است.
سیدمحمد قطب در کتاب «انسان بین مادی‌گری و اسلام»، در پروتکل دانشوران صهیونیستی، که سیاست جهانی یهود را ترسیم می‌کند، چنین می‌نویسد: «لازم است که ما برای فروریختن و ساقط کردن اخلاق در همه جا، فعالیت کنیم تا راه سیطره ما آسان گردد. فروید از ماست و او به‌زودی روابط و علاقه‌های جنسی را آفتابی و علنی خواهد کرد تا در نظر جوانان چیز مقدسی باقی نماند و کار به جائی برسد که هدف اصلی جوانان، فقط سیراب کردن غرایز جنسی باشد. در این هنگام، اصول اخلاقی قربانی و نابود خواهد شد.» همچنین در این کتاب اشاره‌ای نظیر اشاره بالا درباره استفاده و بهره‌برداری از نظریات کارل مارکس، برای درهم شکستن عقاید دینی و نشر مبادی مادی که راه سیطره یهود را بر عالم آسان می‌سازد، وجود دارد؛ زیرا می‌گوید: «ما پیروزی داروین و مارکس و نتیجه آن را در ترویج آراء و عقایدشان ترتیب داده‌ایم؛ زیرا اثر ویران‌کننده‌ای که علوم آنان در ویران نمودن اصول اخلاقی، در فکر غیر یهودیان دارد، به‌خوبی بر ما روشن است». 6
..............................................


  پینوشتها
1. ایوانف، یوری، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، ص۱۴ (به نقل خبرگزاری جام جم)؛
2. خیری، حماد، قضایا نافی الامم المتحده، (به‌نقل دنیا بازیچه یهود، ص۴۶)؛
3.  دنیا بازیچه یهود، ص۳۰؛
4.  پروتکل‌های دانشوران صهیون، پروتکل۲؛
5.  فورد، هنری؛ یهود جهانی یگانه مشکل جهان؛ ص۱۹و۲۰؛
6.  قطب، سیدمحمد، انسان بین مادی‌گری و اسلام، ترجمه ضیاءالدین روحانی و سیدهادی خسروشاهی، ص۱۳۴.
نماینده ولی‌فقیه در استان آذربایجان شرقی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه