آیتاللهالعظمی جوادی آملی
دینِ منهای ولایت و غدیر میشود سقیفه!
واقعه تاریخی غدیر را 110 نفر از صحابه و 98 نفر از تابعان نقل کردهاند که نام آنان در منابع اهل سنّت ثبت است.
راویان حدیث غدیر در قرنهای بعد نیز فراوان بودند. 360 نفر از عالمان اهل سنّت این حدیث را در کتابهای خود ثبت
و گروه فراوانی به صحّت و استواری آن اعتراف کردهاند. برخی نیز درباره حدیث غدیر، کتب مستقلی نگاشتهاند.
دانشمندان شیعه نیز درباره حادثه جهانی غدیر کتب ارزندهای نگاشتهاند که جامعترین آنها کتاب الغدیر اثر علامه مجاهد امینی(قد) است.
متن پیش رو، حاصل سخنرانیهای آیتاللهالعظمی جوادی آملی در موضوع غدیر میباشد که برشهایی از آن تقدیم میگردد.
علت نگرانی پیامبر(ص) از ابلاغ امر الهی در «غدیر»
خدا سبحان در جریان اطاعت پیغمبر(ص) فرمود: هر کس پیامبر را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است؛ زیرا پیامبر، مطلبی غیر از حُکم خدا ندارد؛ همین جریان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) در برابر ولایت وجود مبارک پیغمبر(ص) است.
چندین بار وجود مبارک رسول خدا(ص) این پیام را بلاواسطه و معالواسطه بهوسیله جبرئیل دریافت کرد که علیبن ابیطالب را باید بهعنوان خلیفه و امام مسلمین معرفی کنی. بعد دو نکته را ذکر فرمود: یکی اینکه اگر تو علیبن ابیطالب را بهعنوان جانشین معرفی نکنی، اصلِ رسالتت را انجام ندادهای؛ برای اینکه دین باید بماند و دین با غدیر میماند.
دینِ منهای ولایت و غدیر میشود سقیفه؛ سقیفه اگر بخواهد فدک را بگیرد، میگیرد! اگر بخواهد خلافت را غصب کند، میکند! اگر بخواهد تقریباً پانصد سال عدهای بهعنوان مروانی و اموی و عباسی حکومت کنند و چندین امام را شهید بکنند که اینچنین نیز کردند، میشود و این نتیجه سقیفه بود.
احساس خطری که وجود مبارک پیامبر(ص) در جریان نصب حضرت امیر(ع) داشتند، از چه نوعی بود؟ آیا خطر ترور، شورش، کودتا و جنگ بود؟ یا نگرانی حضرت از خطرهای سیاسی بود؟ چون بعد از جریان فتح مکه در جزیرةالعرب، کسی توان آن را نداشت که بتواند در برابر اسلام بایستد. فرمود: تنها مشکل، مشکل سیاسی است؛ آن هم من حل میکنم: [وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ]. اگر بخواهند تهمت بزنند و یا بخواهند، حرفهای دیگری درباره حضرت امیر(ع) بزنند، ما نمیگذاریم، بخواهند شما را متّهم کنند ما نمیگذاریم، این مشکل سیاسی را ما حل میکنیم.
نکته خیلی مهم آن است که الآن هم، آن مسلمانیِ اهل سنت باز هم بهبرکت غدیر است؛ اگر نبود جریان حضرت امیر(ع)، دینی که به اسارت رفته بود، رفته بود! الآن اهل سنت هم، باز بهبرکت حضرت امیر(ع) مسلماناند؛ چون این خاندان عترت(ع)، قرآن را معنا کردند، به قرآن عمل کردند، در برابر اموی ایستادند، در برابر مروانی ایستادند، در برابر عباسیها ایستادند تا اصل اسلام زنده بماند؛ وگرنه چیزی از اسلام نمیماند.
اهمیت جریان غدیر از منظر اعتقادی
در جریان ولایت حضرت امیر(ع) وجود مبارک پیغمبر(ص) تمامقد برای غدیر سرمایهگذاری کرد تا جایی که ما مشابه این کار را فقط درباره مسأله توحید داریم.
درباره توحید، برابر سوره مبارکه «اعراف»، ذات اقدس الهی، تمامقد خود را به مردم نشان داد که آیا من خدای شما هستم یا نیستم؟: [وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِیآدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی]. بعد فرمود: این کار را کردیم تا مبادا بگویید، ما در محیط کفر تربیت شدیم یا پدران و مادران ما مسلمان نبودند و به این دلیل دچار انحراف شدیم!
در آن وسعت غدیر که حضرت، همه حاضران را از نقاط مختلف جمع کرد، اول اقرار گرفت: [أَ لَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ]؟ همه گفتند: بله؛ سپس این آیه سوره مبارکه «احزاب» را خواندند؛ چون دارد: [النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ]، بعد وجود مبارک حضرت تمامقد گفت که «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ» که در اسلام این جریان، دومی ندارد.
دلیل این کار اهمیت مسأله است و کل اسلام هم بههمین وابسته است؛ کل اسلام به شمشیر کسی وابسته است که «لَضَرْبَةُ عَلِی لِعَمْرٍو یوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین».آنها که میگویند: دعا کنید ما شهید بشویم! به آنها میگوییم: دعا میکنیم، آنچه خیر است، خدا به شما بدهد! خیلی از افرادند که فتحشان بالاتر از شهادتشان است. سرّ اینکه گاهی فتح بالاتر از شهادت است، همین جریان حضرت امیر(ع) است که «لَضَرْبَةُ عَلِی لِعَمْرٍو یوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین». حضرت شهید هم شد، نهجالبلاغه هم دارد؛ اما این «تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَین» نیست؛ آن روزی که عمروبن عبدود آمد، اگر خدای ناکرده پیروز میشد، رسولخدا(ص) و همه اینها را شهید میکرد و بساط اسلام جمع میشد. با آن شمشیر[علی(ع)]، این اسلام محفوظ ماند. حتی شهادت خود حضرت امیر(ع) هم، در کنار این سفره است؛ برای اینکه اگر اسلامی نمانده بود، شهادتی در کار نبود. بنابراین گاهی میشود که فتح، بهمراتب بالاتر از شهادت باشد؛ مانند همین جریان که یک ضربت کل اسلام را حفظ کرد!!
برای ما جریان غدیر، ضروری مذهب ما و ضروری دین ماست؛ یعنی اگر کسی این مسأله را منکر بشود، مثل این است که قرآن را منکر شده است.
جریان غدیر نظیر جریان «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»، یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق
جریان غدیرخم، یک امر توقیفی مسلّم است؛ پیامبر(ص) خلیفه خداست و خلیفه، کار مستخلفعنه را انجام میدهد. روی این مبنا، وجود مبارک رسول گرامی(ص) درباره امیرمؤمنان(ع) مکرّراً مسأله نصب ولایت و امامت و خلافت آنحضرت را بازگو کرد. از آغاز نبوت و رسالت این مسأله مطرح بود تا اواخر عمر مبارک آنحضرت.
اما ابتکاری که رسول گرامی(ص) انجام داد، این بود که آن جریان بینالمللی نصب ولایت را در یک زمان خاص و مکان مخصوص انجام داد، تا احدی نتواند، آن را انکار کند. خدا این کار را درباره توحید خودش نیز کرد؛ یعنی در یک صحنهای که احدی نتواند انکار کند؛ یعنی جریان «أَلَسْتُ» توحید خود را بیان کرد؛ لذا میبینید عبارتها، لفظها و خصوصیتها، میام جریان «أَلَسْتُ» و جریان غدیر همه شبیهاند.
خدای سبحان در سوره مبارکه «اعراف»، صحنه «أَلَسْتُ» را مطرح کرد. خدا از اولین تا آخرین انسان را در یک مشهد و محضر، شاهد و حاضر کرد. در آن صحنه ذات اقدس الهی فرمود: [أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ]؟ آیا من خدای شما هستم؟ در آنجا جایی برای شک نبود تا کسی تأمل کند؛ چون دومی در کار نبود؛ لذا همه گفتند: [قَالُوا بَلَی]؛ تو رب هستی و ما مربوب هستیم. در جریان غدیر نیز، رسولخدا(ص) از آنجهت که خلیفه خداست و خلیفه، کار مستخلفعنه یا نمونه کار او را انجام میدهد، اولین و آخرین مکلفینی که ممکن بود، در مکه حضور پیدا کنند، همه را دعوت کرد. در این زیارت نورانی امام هادی(ع) که مخصوص روز غدیر است، وجود مبارک آنحضرت، به حضرت امیر(ع) خطاب میکند که در یک سرزمین سوزان، پیغمبر(ص) همه را جمع کرد. در آن سهراهی که عدهای به حجاز میآمدند، عدهای به عراق و عدهای به مصر، وقتی که هنوز متفرق نشده بودند، همه را جمع و سخنرانی کرد؛ کاری که خدا در جریان اقرارگیری بر توحید آن کار را انجام داد، رسول گرامی(ص) نیز در اقرارگیری به رسالت و خاتمیت خود، آن کار را انجام دا و در حضور اولین و آخرین زائران حج، خطبهای خواند و فرمود: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُم»؛ خدا فرمود: «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؟ همه گفتند: بَلَی. رسولش گفت: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُم»؟ همه گفتند: بلی. این نقشه را ذات اقدس الهی ترسیم میکند. آیا من پیامبر نیستم؟ همه گفتند: بله. آنگاه دست مبارک حضرت امیر(ع) را گرفت و فرمود: هر که را من پیامبرم، این علی(ع)، مولای اوست! در نتیجه دیگر احدی نمیتواند، این مسأله را انکار کند.
جریان غدیر، نظیر جریان أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق است. آنگاه بعضی انکار کردند، بعضی انکار نکردند؛ مثل همین مؤمنیناند که در آن صحنه أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ، قَالُوا بَلَی گفتند. بعد کفر، یا نفاق، یا شرک، یا الحاد ورزیدند؛ وگرنه آن صحنه، صحنه انکارشدنی نبود. جریان غدیر هم همین طور است. صحنه، صحنه انکار و امثال ذلک نبود.
جهانی بودن قرآن و غدیر
قرآن و غدیر که متن امامت است و ولایت دوازده معصوم(ع) شرح آن میباشند، هر دو جهانیاند؛ هرچند گروه خاصی از آنها بهرهمندند. گستره جهانی بودن قرآن را از آیات فراوانی مانند: [للعالمین نذیراً]، [ذکری للبشر]، [کافة للناس] و [رحمة للعالمین] میتوان استفاده نمود. چنانچه تلازم حوزه وحی و نبوت نیز، شاهد همین گستردگی است. پهنه عالمی بودن امامت انسان کامل معصوم غدیری را میتوان از بیان نورانی آنحضرت(ع) که فرمود: «ان اللّه جعلنی اماماً لخلقه ففرض علی التقدیر فی نفسی ومطعمی ومشربی وملبسی کضعفاء الناس کی یقتدی الفقیر بفقری ولایطغی الغنی غناه» استظهار کرد؛ زیرا سخن از امامت آنحضرت برای مخلوق خداست؛ نهخصوص مسلمان. جهانی بودن قرآن از دو منظر قابل ارزیابی است: یکی دعوت همگان به اسلام و ارائه ادله جهانی و دیگری، اداره جهان در کیفیت برخورد مسلمانان با اقوام و مللی که بر اثر قصور یا تقصیر اسلام را نپذیرفتند. بررسی آیاتی که اتحاد و انسجام را در سه سطح محلی، منطقهای و بینالمللی لازم دانسته و برای هر کدام حکم خاص صادر فرمود، شاهد گویای مدعای یادشده است. غدیر که ساحت امامت است، باید اتحاد و انسجام اسلامی در سطوح سه گانه مزبور را طراحی، برنامهریزی و اجرا نماید تا دو ثقل بهجامانده از حضرت ختمی نبوت(ص)، جهانی شدن اسلام را به هر دو منظر عرضه کنند.
همتایی قرآن و غدیر
همتایی قرآن و غدیر که نماد عترت اطهار(ع) است، در امور فراوانی است که بارزترین آنها حیاتبخشی این دو ثقل خواهد بود؛ زیرا درباره قرآن که عنصر اصلی دعوت حضرت ختمی نبوت(ص) است، چنین آمد: [یا أیها الذین آمنوا استجیبوا وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا أن اللّه یحول بین المرء وقلبه وأنه الیه تحشرون] و درباره امامت از حضرت رسول اکرم(ص) چنین رسید: «من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة». جریان غدیر سلسلهجنبان ولایت است؛ لذا اسامی مبارک امامان معصوم(ع) حتی حضرت مهدی موجود موعود(عج) در احتجاج طبرسی(ره) یافت میشود. حیات برین انسان که حوزه کرامت به آن اختصاص دارد و قلمروی خلافت الهی مختص آن میباشد، با کوثر وحی و امامت تأمین میشود. سرّ تقابل بین زنده و کافر در آیه [لِیُنذر مَن کان حیاً ویحق القول علی الکافرین]، همین است و راز زندهدلی انسان به حکمت که در کلام نورانی امیرمؤمنان(ع) آمده است که «...الحکمه التی هی حیات للقلب المیت وبصر للعین العمیاء...»، همین خواهد بود؛ چنانکه آنحضرت در کلام دیگر فرمودند: «...احی قلبک بالموعظه».
غدیر تجلی امامت
اهتمام به غدیر که تجلی امامت است، هم بهلحاظ خود ولایت است که از اصول رصین و مرصوص مذهب است و هم بهلحاظ شرط قبول توحید از یکسو و باب علم نبوت بودن از سوی دیگر است که آن دو، همانند معاد از اصول بیبدیل و اولی دیناند. امیرمؤمنان حضرت علیبن ابیطالب(ع) فرمود: «ان للا اله الا اللّه شروطاً وانیّ و ذریتی من شروطها» و آنچه از حضرت علیبن موسیالرضا(ع) در حدیث معروف «سلسلةالذهب» یاد شده، مصداقی از اصل جامع ولایت است؛ بهطوریکه بدون اعتقاد به امامت اهلبیت عصمت(ع)، نه توفیق توحید تام حاصل میشود و نه تحصیل علوم نبوی میسور خواهد بود... ممکن است، کسی ظاهراً بدون پذیرش امامت، به علوم صاحب رسالت دستبرد بزند؛ لیکن مالک آن علم نخواهد شد و دانش مسروق وی سودمند نمیباشد. آنکه باب علوم نبوت است، چنین فرمود: «...نحن الشعار والاصحاب والخزنت والابواب ولا تؤتی البیوت الا من ابوابها. فمن أتاها من غیر ابوابها، سُمّی سارقاً». اثر ضروری شرط توحید و باب علم بودن، این است که شخص غیرمعتقد به امامت معصومان(ع)، وارد حصن أمن نشد و از امنیت، طرفی نخواهد بست؛ چنانچه وارد مدینه علم که همان مدینه فاضله الهی است، نمیشود و از «آیت محکمه» و «فریضت عادله» و «سنت قائمه» که تثلیث معهود نبوی و ولوی است، بهره نخواهد برد؛ هرچند مفاهیمی را به ذهن بسپارد؛ زیرا نه اجر رسالت را پرداخت: [قل لا أسئلکم علیه أجراً الا المودت فیالقربی] و نه به پایه اسلام ایمان آورد: «لکل شیء اساس واساس الاسلام حبنا اهلالبیت».
برچسب ها :
ارسال دیدگاه