هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

نسخه Pdf

میرزای نائینی(ره) اسوه اجتهاد نوآورانه و مجاهدت سیاسی-اجتماعی در خدمت امت اسلامی

آیت‌الله‌العظمی سبحانی

میرزای نائینی(ره) اسوه اجتهاد نوآورانه و مجاهدت سیاسی-اجتماعی در خدمت امت اسلامی

آیت‌الله‌العظمی سبحانی در مراسم افتتاحیه همایش بین‌المللی میرزای نائینی در قم، اظهار داشتند: آیت‌الله میرزای نائینی (۱۳۵۵-۱۲۷۷ ق)، فقیهی برجسته و نوآور با حافظه‌ای قوی و تألیفاتی نظیر «تنبیه الأمة» و رساله‌های فقهی، نقش مهمی در حوزه نجف ایفا کرد. او با حمایت از مشروطه و دوری از تحریف آن، از منافع امت اسلامی دفاع کرد و فتوای تحریم انتخابات تحت نفوذ بریتانیا صادر نمود. شاگردانش، مانند آیت‌الله خویی آرای او را ثبت کردند. نائینی با تقوا، زهد و ابداعات اصولی، الگویی جامع برای علما و طلاب است.

متن کامل بیانات:
قال اللّه تعالى:
[يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ] (مجادله/ 11)
از فضلا و علمای محترمی که بر برگزاری این کنفرانس بزرگداشت برای محقق نائینی(قد) نظارت دارند، صمیمانه تشکر می‌کنیم. از خوش‌اقبالی است که برگزاری این کنفرانس با هزارمین سالگرد تأسیس حوزه علمیه نجف اشرف مصادف شده است. شیخ طوسی، ابوجعفر(قد)، در سال ۴۴۷ هـ به این شهر مقدس مهاجرت کرد. او پیش از آن در بغداد، پایتخت عراق، جایگاه علمی والایی داشت و از شخصیت‌های برجسته‌ای بود که به او اشاره می‌شد.
برای گروهی دشوار بود که عالمی شیعی با شهرتی گسترده در علوم مختلف، چنین مقام والایی داشته باشد. از این رو، ناآرامی‌ها و فتنه‌ها بین دو طایفه شدت گرفت و دامنه آن به دستور طغرل‌بیک، اولین پادشاه سلجوقی، گسترش یافت. او در سال ۴۴۷ هـ وارد بغداد شد و حملات شدیدی علیه شیعیان به راه انداخت. او دستور داد کتابخانه شیعیان، که توسط ابونصر شاپور بن اردشیر، وزیر بهاءالدین بویه‌ای تأسیس شده بود، به آتش کشیده شود. آتش فتنه حتی به شیخ طوسی و یارانش رسید و سلجوقیان کتاب‌های او و کرسی‌ای که برای سخنرانی استفاده می‌کرد را سوزاندند.
شیخ چاره‌ای جز پناه بردن به شهر علم، نجف اشرف، همراه با کتاب‌های باقی‌مانده و تعدادی از یارانش نداشت. در اینجا سؤالی مطرح می‌شود: آیا نجف در آن زمان زمینی خشک و خالی از سکنه بود یا شهری مانند دیگر شهرها با ساکنانی از اهل حرفه و علم؟
به نظر می‌رسد پاسخ دوم درست باشد و دلایل متعددی این را تأیید می‌کند. از جمله این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 ۱. شاعر بغدادی، ابن حجاج (متوفی ۳۹۱ هـ)، که از افراد بلندعمر بود و مرقد شریف امیرالمؤمنین(ع) را زیارت کرده بود، در قصیده‌ای که آنجا سروده، می‌گوید:
 يا صاحب القبّة البيضاء في النجفِ
من زارك قبرك واستشفى لديك شُفي
زوروا أبـا الحسن الهادي لعلكمُ
تحظَـون بالأجـر والإقـبال والزُّلفِ
زوروا لمن تُسمع النجوى لديه فمن
يـزره بالقبر ملهوفاً لديه كُفي(الغدیر4/126)
2.سید عبدالکریم بن طاووس در کتاب «فرحة الغری» می‌گوید: عضدالدوله در ماه جمادی‌الاولی سال ۳۷۱ هـ به زیارت حرم‌های شریف و پاک غروی (نجف) و حائری (کربلا) رفت... و از حائر خارج شد و در پنجم جمادی‌الاولی به سمت کوفه حرکت کرد، وارد آن شد و روز دوشنبه به حرم غروی رفت... و در صندوق حرم دراهم ریخت... و پنج هزار درهم بین ساکنان مجاور حرم و دیگران توزیع کرد و سه هزار درهم به قاریان و فقها اختصاص داد.( فرحة الغر، 155)
توزیع این مبلغ در سال ۳۷۱ هـ بهترین دلیل بر حضور فقها و علما در نجف اشرف پیش از ورود شیخ طوسی به آن، بیش از نیم قرن قبل، است. همه آنچه ذکر شد نشان می‌دهد که حلقه‌های درس و بحث در نجف برقرار بوده و تفاوتی بین ادبیات، فقه و دیگر علوم وجود نداشته است.
اما در آن زمان دانشگاهی با نظام خاص در علوم عقلی و نقلی وجود نداشت. این امر پس از هجرت شیخ طوسی رخ داد که سنگ بنای دانشگاه علمی جهانی را گذاشت، دانشگاهی که نورش در طول زمان‌ها تابیده و هزاران عالم برجسته در انواع علوم تربیت کرده است. این وقایع نشان می‌دهد که نجف اشرف شهری بوده که حلقه‌های علمی برای مطالعه فقه، حدیث و دیگر علوم در آن رواج داشته، اما محدود و غیرگسترده بوده است. به شهادت اینکه شیخ طوسی تفسیر «تبیان» خود را در نجف تألیف کرد و هرکس در آن تأمل کند، می‌بیند که او از بسیاری از مؤلفان شیعه و سنی مانند طبری، زجاج، فراء، ابوعلی جبائی و علی بن عیسی رمّانی در تفسیر آیات قرآن نقل کرده است. این نشان‌دهنده وجود کتابخانه‌ای غنی در نجف است که شیخ طوسی از آن بهره برده، و بعید است که او این کتاب‌ها را خود از بغداد به نجف آورده باشد.
خلاصه سخن این است که شیخ طوسی بنیان‌گذار دانشگاهی جهانی بود که تا امروز همچنان درخشان باقی مانده و هزاران نفر از حاملان علوم و تخصص‌های مختلف از آن فارغ‌التحصیل شده‌اند، از جمله محور بحث ما، یعنی محقق میرزای غروی نائینی. برای اشاره به مراحل مختلف زندگی او، مقاله خود را به بخش‌های متعددی تقسیم می‌کنیم.
۱. زندگی و پرورش در زادگاهش
 میرزای نائینی در سال ۱۲۷۷ هـ در شهر نائین متولد شد. او مقدمات و برخی از علوم اولیه را در همان شهر آموخت و در سال ۱۲۹۳ هـ به اصفهان مهاجرت کرد. در آنجا فقه را نزد شیخ محمدباقر اصفهانی، اصول را نزد میرزا ابوالمعالی کلباسی، و حکمت و کلام را نزد شیخ جهانگیرخان قشقایی فراگرفت، و همچنین نزد دیگر علمای برجسته آنجا دانش آموخت تا جایی که بهره‌ای فراوان و سهمی عظیم از علم نصیبش شد.
۲. تحصیل در عراق
در سال ۱۳۰۳ هـ همراه با سید محمدباقر دورجئی به عراق مهاجرت کرد و در آنجا در درس‌های سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی شرکت کرد. سپس در درس‌های پیشرفته فقه و اصول نزد سید مجدد شیرازی حاضر شد و در اواخر، به عنوان کاتب و ویراستار برای او فعالیت کرد. او تا زمان درگذشت سید در سال ۱۳۱۲هـ همواره در کنار درس‌های او بود. پس از آن تا سال ۱۳۱۴ هـ در سامرا ماند، سپس همراه با سید صدر به کربلا مهاجرت کرد و بعد از آن به نجف رفت. در این زمان، شیخ محمدکاظم خراسانی به طور مستقل تدریس می‌کرد. پس از درگذشت سید مجدد، جایگاه آخوند خراسانی رفیع‌تر شد و رابطه‌ای محکم بین او و میرزای نائینی شکل گرفت. میرزا از یاران و حامیان شیخ خراسانی در امور دینی و سیاسی شد و همچنین عضو شورای فتوای شیخ خراسانی بود که در منزل او با حضور برخی از یاران خاصش برای بحث درباره مسائل فقهی جدید و تدوین پاسخ‌های آن تشکیل می‌شد. پس از درگذشت محقق خراسانی، میرزای نائینی خود به شخصیتی برجسته در تدریس و آموزش تبدیل شد و جلسات درس او مملو از فضلا و دانش‌پژوهان بود. (نقباءالبشر:14/594)
۳. سخنان علما درباره او
 شیخ ما، نائینی، از نقل سخنان علما درباره‌اش و بیان مقامات والای او بی‌نیاز است.
وإذا استطال الشيء قام بنفسه
وصفات ضوء الشمس تذهب باطلاً
چون چیزی بلندمرتبه شود، خود به خود برجسته می‌گردد / و توصیف نور خورشید بیهوده است».
 با این حال، اندکی از سخنان بزرگان درباره او را ذکر می‌کنیم.
مؤلف «مرآة الشرق» گفته است: «او از علمای برجسته معاصر و از فقهای مجتهد والامقام است؛ فقیهی اصولی، باهوش، دقیق‌النظر، بلندفهم، وسیع‌الفکر، نیکوذوق، درست‌سلیقه، سریع‌الانتقال، خوش‌انشا، خوش‌خط و املا، و آماده‌پاسخ. پس از درگذشت استاد بزرگمان، علامه محمدکاظم خراسانی، حوزه درس بزرگی در نجف اشرف در فقه و اصول دارد که خواص فضلا در آن حاضر می‌شوند. پس از درگذشت علامه استاد، شیخ‌الشریعه، ریاست مذهب و رهبری امت به او رسید و امروز مرجع فتوای شیعیان در اقصای عالم است.» (مرآة الشرق لمحمد أمين الإمامي الخوئي: 1/660 ـ 661)
مؤلف «ماضی النجف و حاضرها» گفته است: «امروز در نجف، از ارکان علم و اساتید فنون، کسانی هستند که محور تدریس و فتوایند (و در صدر آنها) علامه مشهور، میرزا محمدحسین نائینی(ره) قرار دارد؛ مردی که عمر شریفش را در خدمت به دین و احیای سنت سید پیامبران (ص) گذراند. او نزد مشهورترین علما، مانند سید میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ هـ) شاگردی کرد. اکنون حوزه درس او ده‌ها نفر را در بر می‌گیرد و بسیاری از علما و دارندگان اجتهاد در آن حضور دارند.» (ماضي النجف وحاضرها للشيخ جعفر محبوبة: 1/382)
شیخ طهرانی گفته است:
 «او عالمی جامع بود که در ادبیات پارسی و عربی تبحر داشت و در کلام و فلسفه استوار بود. در فقه بی‌همتا بود و در علم اصول، جایگاهش عظیم است؛ زیرا این علم را به‌طور کامل دربرگرفت، با دقتی شگفت‌انگیز آن را موشکافی کرد و با مهارتی بی‌نظیر به آن تسلط یافت. سخنان و نظریه‌های عمیقش فضا را پر کرد و افکار بسیاری از معاصرانش تحت تأثیر آرای خاص او قرار گرفت، تا جایی که او را مجدد این علم شمردند و نظریه‌هایش را هم‌سنگ نظریه‌های شیخ خراسانی، صاحب «کفایه»، دانستند. درس او به دلیل دقت روش و عمق تحقیقاتش ویژگی خاصی داشت و تنها افراد شایسته و اهل نظر می‌توانستند در آن شرکت کنند. مبتدیان و متوسط‌ها به دلیل ناتوانی در بهره‌مندی از آن، جایی در این درس نداشتند. از این رو، شاگردان خاص او کسانی بودند که امیدها به آنها بسته شده بود و چنین نیز شد. در میان آنها برجستگانی مانند سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی، سید حسن بجنوردی و میرزا باقر زنجانی پدید آمدند که امروز مدیران حوزه علمیه نجف هستند و طلاب از منابع آنها بهره می‌گیرند. همچنین از شاگردان او، بزرگانی مانند شیخ محمدعلی خراسانی، صاحب «فوائد الاصول»، و شیخ موسی خوانساری به رفیق اعلی پیوستند و دیگرانی در سراسر جهان پراکنده‌اند...» (نقباء البشر: 14/594) (و در ادامه به برخی دیگر که نامشان ذکر نشده، اشاره خواهد شد.)

  آثار و تألیفات 
شیخ نائینی(ره) بسیار مطالعه می‌کرد و در مسائل تأمل عمیقی داشت، اما کمتر به نگارش می‌پرداخت. با این حال، از قلم او آثار زیر به جا مانده است:
1. رساله‌ای مفصل در موضوع لباس مشکوک، که بهترین اثر اوست.
2. رساله‌ای در تزاحم و ترتب.
3. رساله‌ای در تعبدیه و توصلیه.
4. رساله‌ای در قاعده لاضرر و لاضرار.
5. رساله‌ای در شرط متأخر.
6. رساله‌ای در احکام خیارات.
7. رساله‌ای در بیع و بیع فضولی.
می‌گویم: اگرچه محقق فقید با دست خود کمتر نوشت، اما شاگردانش که در درس‌های او حاضر بودند، ایده‌ها و نظریه‌های او را به نگارش درآوردند. در اینجا نام برخی از آنها ذکر می‌شود:
1. فوائد الأصول، نوشته علامه شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی، در دو جلد.
2. أجود التقریرات فی علم الأصول، نوشته زعیم حوزه علمیه نجف اشرف، سید ابوالقاسم خویی(قد).
3. منیة الطالب فی حاشیة المکاسب، نوشته عالم ربانی شیخ موسی نجفی خراسانی، در دو جلد.
4. المکاسب والبيع، نوشته علامه ربانی شیخ محمدتقی آملی، در دو جلد.
مقرر می‌گوید: استاد(قد) هنگامی که شروع به بیان احکام مکاسب کرد، به برجستگان شاگردانش - که خداوند تلاش‌های نیکویشان را پاداش دهد - گفت: «مکاسب را از من بیاموزید، زیرا من مردی مقبوض (دقیق و عمیق) هستم»، تا آنها را به یادگیری و حفظ تشویق کند. به‌راستی که او در آنچه ارائه کرد، به نیکی عمل نمود. گویی آنچه شیخ مرتضی انصاری(قد) به امانت نهاده بود، مخصوص او بود برای کشف حقایق اسرار آن، چنان‌که از آثارش، از جمله آنچه در این صفحات ثبت کردیم، پیداست. (المكاسب والبيع: 1/ مقدّمة المقرّر)

  تهجد و تضرع او
 در این زمینه، شیخ طهرانی درباره او می‌گوید: او شخصی فروتن، پاک و صالح بود، نه شیفته زخارف دنیا و نه غرق در به دست آوردن مقام و ریاست. هنگامی که برای نماز می‌ایستاد، اندامش از خشیت می‌لرزید و ریشش از اشک‌های چشمانش تر می‌شد. (نقباء البشر: 14/594)

  مواضع سیاسی او
 میرزای نائینی فقیهی آگاه به شرایط زمان و هماهنگ با آن بود، چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «عالمی که به زمان خود آگاه باشد، گرفتار شبهات نمی‌شود.» هنگامی که ایده حکومت مشروطه در خاورمیانه مطرح شد، مردم - حتی علما - در حمایت از آن اختلاف نظر داشتند. اما میرزای نائینی پس از تأمل و بررسی جوانب موضوع، از حکومت  دستوریه در برابر حکومت فردی حمایت کرد و کتاب معروف خود، «تنبیه الأمة»، را در این زمینه تألیف نمود. او در این کتاب موضوع را از جنبه‌های مختلف بررسی کرد و با استناد به آیات و روایات از این نظریه دفاع کرد. او در موضع خود از عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر الهام گرفت. این در حالی بود که در نجف و دیگر سرزمین‌های اسلامی، بحث درباره این موضوع به شدت جریان داشت.
میرزا در نوشته‌ها و رسائل خود از این ایده حمایت می‌کرد، اما در نهایت(قد) به طور خاص از موضع خود عقب‌نشینی کرد. این عقب‌نشینی نه به معنای کناره‌گیری از مسائل سیاسی و دخالت فقیه در امور امت، بلکه به دلیل عدم حمایت از عملکرد حاکمان در تهران بود که می‌خواستند حکومتی غیرمذهبی و غیرملتزم به شریعت اسلامی برقرار کنند. هنگامی که نیت‌های فاسد آنها با اعدام آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و ترور علامه سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی آشکار شد و پس از مدتی با ترور امام جمعه تبریز، اعتراضات متدینان علیه کسانی که به نام حکومت مشروطه عمل می‌کردند بالا گرفت، این امر باعث شد میرزا از این افراد - و نه از اصل موضوع که آن را بررسی و تأیید کرده بود - فاصله بگیرد.
شاهد این مدعا این است که هرگاه موضوعی حیاتی و مهم در راستای منافع امت اسلامی در صحنه ظاهر می‌شد، میرزا در ابراز نظر خود تردید نمی‌کرد. برای مثال، او فتوا به حرمت مشارکت در انتخابات مجلس نمایندگان در عراق داد، زیرا دریافته بود که نتایج آن به نفع اشغالگران بریتانیایی خواهد بود. فتوای زیر از او صادر شد:
«بسم‌الله الرحمن الرحیم
بله، ما حکم به حرمت انتخابات و حرمت مشارکت در آن برای تمامی امت عراق داده‌ایم. هرکس در این امر مشارکت کند، یا کمترین کمکی به آن نماید، از خدا، رسولش و ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) روی گردانده است. خداوند همه را از این امر حفظ کند.» (كتاب شيعة: ص 403، ح 23 و 24)
 محمدحسین غروی نائینی ۱۹ ربیع‌الاول ۱۳۴۱ هـ
انتشار این فتوا باعث شد که دولت پادشاهی عراق آن زمان، میرزا را همراه با گروهی از علما به ایران تبعید کند. هنگامی که خبر تبعید آنها از عراق به ایران رسید، مردم مؤمن از لحظه ورود آنها به خاک ایران تا رسیدن به قم مقدس از این علما استقبال کردند. در رأس تبعیدشدگان، میرزای نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد مهدی خالصی بودند. قم مقدس به پایگاه دوم آنها تبدیل شد. شیخ حائری از میرزا به گرمی استقبال کرد و امور تدریس و امامت جماعت را به او سپرد. میرزا در مدت اقامت خود در قم مقدس، قاعده لاضرر را تدریس کرد و سخن در این موضوع بسیار است.

 ابداعات علمی او
 میرزای نائینی در فقه و اصول ابداعات متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. او قضایای حملی را به دو نوع قضایای حقیقی و قضایای خارجی تقسیم کرد. منظور از قضایای خارجی، حکمی است که بر موضوع موجود در خارج منطبق می‌شود و تنها به مورد خطاب محدود است، مانند این گفته: «هرکه در لشکرگاه است کشته شد» یا «هرکه در خانه است غارت شد». اما قضایای حقیقی، حکمی است بر موضوعی که مصادیق آن در طول زمان وجود دارد، مانند این گفته: «حج بر هر مستطیعی واجب است»، که حکمی است بر عنوان مستطيع با توجه به مصادیق آن در حال و آینده. او از این قاعده در حل بسیاری از مسائل اصولی و فقهی بهره برد.
نکته‌ای در اینجا ذکر می‌کنم: هر فقیهی کلیدی خاص (یا روشی مشخص) در فقه و اصول دارد که با آن مشکلات را حل می‌کند. شیخ ما از این ایده برای حل مسائل استفاده کرد. همچنین آیت‌الله شیخ ضیاءالدین عراقی کلیدی دیگر داشت و آن تکیه بر قضیه حینیه در موارد متعدد بود، که معتقد بود این قضیه از قضیه مشروط و قضیه مطلق متمایز است.
2. ارجاع قضایای شرطیه به قضایای حملی، با این بیان که هر مشروطی موضوع است و هر موضوعی شرط. برای مثال، سخن خداوند: [وَللهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً] (آل‌عمران،97) به این معناست که انسان عاقل بالغ مستطيع باید حج کند. اما استاد ما، امام خمینی(ره)، بین این‌که قید به وجوب بازگردد یا به واجب، تفصیل داد و در مورد دوم با او موافقت کرد، اما در مورد اول خیر.
3. نتیجه اطلاق و نتیجه تقیید یا متمم جعل. با این قاعده، او صحت اخذ قصد امر در موضوع واجب تعبدی را تأیید کرد و گفت: از آنجا که علم به حکم از انقسامات لاحقه حکم است، نمی‌توان در آن اطلاق و تقیید را به‌صورت لحاظی در نظر گرفت، زیرا مستلزم دور است - همان‌طور که در بحث تعبدی و توصلی توضیح دادیم. گفتیم که اخذ علم به‌عنوان قید، جزء، شرط یا مانع در مرحله جعل و تشریع ممکن نیست، همان‌گونه که در انقسامات لاحقه متعلق حکم، مانند قصد تعبد و تقرب در عبادات، چنین است. وقتی تقیید ممکن نباشد، اطلاق نیز ممکن نیست، زیرا تقابل بین اطلاق و تقیید، تقابل عدم و ملکه است. اما اهمال ثبوتی نیز معقول نیست، بلکه باید یا نتیجه اطلاق باشد یا نتیجه تقیید. ملاکی که باعث تشریع حکم شده، یا در هر دو حالت جهل و علم محفوظ است که نتیجه اطلاق لازم می‌آید، یا فقط در حالت علم محفوظ است که نتیجه تقیید لازم می‌شود. چون جعل اولیه نمی‌تواند این را بیان کند، باید جعل دیگری باشد که نتیجه اطلاق و تقیید از آن استنباط شود و این همان متمم جعل است. کشف هر یک از نتیجه اطلاق و تقیید از دلیلی دیگر به دست می‌آید.(فوائد الأُصول: 3/11 ـ 12)
4. آنچه در امارات مجعول است، طریقیت و وسطیت در اثبات و کاشفیت از واقع است، یعنی تکمیل کاشفیت. در طرق و امارات، جهتی از کشف وجود دارد، اما این کشف ناقص است و مانند کاشفیت علم نیست. شارح در مقام شارعیت، کشف را کامل کرده و آن را محرز واقع و وسیله‌ای برای اثبات آن قرار داده است. (فوائد الاصول: 3/107)
و دیگر ابداعات و نظریه‌های ارزشمند خاص او.

  نتیجه مطالعه
 هرکس خطوط برجسته زندگی میرزای نائینی را از زمان ورود به عراق تا اقامتش در نجف اشرف، که در آن فرصت تدریس فقه و اصول و تربیت جمع کثیری از علمای بزرگ را یافت، بررسی کند، به نتایج زیر می‌رسد:
اول: استاد بزرگ حافظه‌ای قوی داشت و از گروه حافظان به شمار می‌آمد. شاهد این مدعا آن است که هیچ مسئله‌ای را تدریس نمی‌کرد مگر آن‌که برای آن شواهدی از اینجا و آنجا ذکر می‌کرد، گویی همان روز موضوع را مطالعه کرده است.
دوم: او پایه‌های آراء و افکار خود را از دو استادش، سید مجدد شیرازی و سید فشارکی، گرفته بود. او از آراء و افکار آنها در بسیاری از فروع و اصول بهره برد. دلیل ما بر این مدعا این است:
1. مشهور است که نماز در لباس مشکوک جایز نیست، اما چون مجدد شیرازی به جواز آن فتوا داد، این مسئله از حالت نادر خارج شد و میرزا نیز به جواز آن فتوا داد و حتی رساله‌ای ارزشمند در این موضوع نوشت.
2. مسئله ترتب از مسائل پیچیده است که سید فشارکی مبانی آن را محکم کرد و شیخ حائری در درر خود آن را نقل کرد. مشابه این را در درس‌های استاد فقید می‌بینیم که مقدمات استنباط ترتب را ذکر کرد و برای آن شواهدی از فقه آورد. هر دو از شاگردان سید فشارکی بودند. (فوائد الاصول، الجزء 3، تعليقات الشيخ ضياء الدين العراقي) این به این معنا نیست که او مقلد آنها بود، بلکه از افکار و آرایشان تأثیر پذیرفته بود.
3. استاد میرزای نائینی به فلسفه مسلط بود، زیرا آن را نزد حکیم جهانگیرخان قشقایی آموخته بود. از این‌رو، می‌بینیم که در برخی مسائل اصولی تحت تأثیر فلسفه بود. او جواز اجتماع امر و نهی را بر این اساس بنا کرد که ترکیب ماده و صورت، ترکیبی انضمامی است، نه اتحادی، و بر این اساس گفت که ترکیب نماز با غصب، انضمامی است نه اتحادی، پس متعلق امر از متعلق نهی جدا است.
4. او در موضوعات متعددی از نظریه شیخ انصاری حمایت می‌کرد و از این‌رو اشکالاتی که بر شیخ وارد شده بود را نقض می‌کرد.
5. مطالعه او در مسائل اصولی با فروع مترتب بر آنها آمیخته بود، و از این‌رو درس‌هایش در اصول از حالت قواعد خشک و بی‌فایده خارج شد و دانشجویان در فروع و کاربردها از آن بهره بردند.
6. استاد فقید نسبت به شاگردان و حاضران در درس‌هایش مانند پدری مهربان به فرزندانش بود. به همین دلیل، بخش بزرگی از درس‌های او به قلم شاگردانش منتشر شد.
7. مطالعه زندگی میرزا، کارهایش، افکارش و آنچه بنیان گذاشت و ابداع کرد، نشان می‌دهد که او یک فرد عادی نبود. خداوند درباره پیامبرش ابراهیم(ع) فرمود: [إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً] (اعراف/120). او کارهایی انجام داد که تنها جمع برجستگان می‌توانند انجام دهند. از این‌رو، سفر زندگی او سفر یک فرد عادی نبود. شاعر می‌گوید:
وما كان قيسٌ هُلكُه هُلكَ واحد         ولكنه بنيان قوم تهدّمـا
از شمـار دو چشم يک تن كـم         و از شمار خرد هزاران پيش

  ختامه مسک
​​​​​​​
مدیر حوزه علمیه در سال گذشته آثار و علوم به‌جا مانده از مؤسس حائری(ره) را احیا کرد و بدین‌سان احیاگر آثار و مآثر شد. از این‌رو، از او می‌خواهیم که همین کار را درباره سید طائفه، آیت‌الله‌العظمی محمدحسین بروجردی(ره)، با اذن خداوند سبحان انجام دهد...

ارسال دیدگاه