هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

خلوص

اخلاق در حوزه - شماره 713

خلوص


آیتاللهالعظمی مظاهری
مبحث خلوص، از نظر اخلاق، مبحثی فوق‌العاده مهم و یک بحث زیربنایی است. با نگاهی به آیات قرآن کریم و روایات اهل‌بیت(ع) در این‌باره، درمی‌یابیم که اخلاص در عمل، زیربناست و اگر نباشد، اعمال انسان فایده ندارد؛ حتی اگر اعمال کسی به‌اندازه کوه باشد، در واقع کاه است. اگر مثل دریا باشد، بدون خلوص، درحقیقت قطره است، گردوی پوچ است و ارزش ندارد... وقتی رنگ خلوص به اعمال بخورد، قطره را دریا می‌کند و به ذره، ارزش کوه می‌بخشد.
بنابراین انسان باید در زندگی از نظر گفتار و کردار و حتی از نظر افکار، مخلِص باشد تا به سعادت و رستگاری دست یابد.
پیغمبر اکرم(ص) در روایتی می‌فرمایند: «الْعُلَمَاءُ كُلُّهُمْ هَلْكَى‏ إِلَّا الْعَامِلُونَ وَالْعَامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر».1
همه در معرض هلاکت و نابودی هستند؛ مگر آنان که عالم به دین بوده، نسبت به احکام، اعتقادات و اخلاق دین آشنایی داشته باشند. همه آنان هم هلاک خواهند شد، به‌جز دسته‌ای از آنها که بر طبق علمشان عمل کنند. از بین علمای عامل نیز، به غیر از افراد مخلص، همه نابودند می‌گردند. افراد با اخلاص نیز در مخاطره عجیبی هستند؛ یعنی به دست آوردن خلوص مشکل است؛ اما لازم است.
هرکسی به‌اندازه خلوصش، به خداوند تعالی تقرّب پیدا می‌کند و انسان مخلص که به خدای خویش نزدیک شده، از شرّ شیطان در امان است؛ زیرا شیطان حق ندارد به طرفش بیاید.
قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: ]إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ؛ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یتَوَلَّوْنَه[2؛ شیطان با کسی کار دارد که زیر پرچمش باشد و اما اگر مخلص باشد و زیر پرچم خدا باشد، حتماً و یقیناً و بدون شبهه، شیطان برای او کاربرد ندارد.
در روایتی از پیغمبراکرم(ص) که تواتر لفظی دارد و در کتب معتبر اهل‌سنّت و شیعیان نقل شده، می‌خوانیم: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»3؛ یعنی اعمال انسان متوقف بر خلوص و قصد قربت اوست. در ادامه روایت نیز می‌فرمایند: هرکس برای خدا کار کند، معلوم است که پاداشش خداست و هرکه برای غیرخدا کار کند، پاداشش همان غیرخداست.
لذا بحث اخلاص فوق‌العاده مهم است و یکی از بحث‌های زیربنایی در اخلاق است.
خلوص به اقسامی ‌منقسم می‌شود. برخی از آن اقسام عبارتند از:
  قسم اوّل؛ خلوص در عبادت: بر اساس قسم اوّل خلوص، عبادتی که انسان انجام می‌دهد، مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد و امثال اینها، باید خالصانه و فقط برای خدا باشد.
خداوند متعال عبادت و دین‌داری خالصانه را از بندگان می‌خواهد. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: ]وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین[4.
خداوند تعالی امر و دستوری به بندگان ندارد، مگر عبادت و آن هم عبادتی که رنگ خدا داشته باشد.
  قسم دوّم؛ خلوص خانوادگی: خلوص در خانه به این معناست که خانم برای خدا شوهرداری، بچه‌داری و خانه‌داری کند؛ مرد هم در اداره خانه کوشا باشد و رفاه همسر و فرزندان خود را تأمین کند. به این خانواده، خانواده خالص می‌گویند که در پی، خلوص نشاط و شادابی هم خواهند داشت. چنین زن و مردی، هر دو ثواب جهاد در راه خدا را دارند. راجع به زن، در روایات می‌خوانیم:‌ «جِهَادُ‌الْمَرْأَةِ حُسْنُ‌التَّبَعُّلِ»5 و در خصوص مرد، فرموده‌اند: «الْكَادُّ عَلَى عِیالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ‌اللَّهِ»6.
اما اگر خلوص در روابط خانوادگی حاکم نباشد، زحمات زن و شوهر، ذره‌ای ارزش ندارد، کارهای آنها برکت ندارد و در آن خانه اختلاف زیاد می‌شود.  
وقتی زن و شوهر خلوص داشته باشند، برای رضای خدا از خطا و اشتباه همدیگر می‌گذرند و هرکدام بدرفتاری دیگری را ندیده می‌گیرند. اعضای این خانواده، در اثر رفتار خالصانه، آن زن و شوهر رفاه و آسایش دارند.
قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: ]وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم[7؛ باید از بدی یکدیگر گذشت کنید و ایثار و فداکاری در خانه حکم‌فرما باشد؛ علاوه بر آن، بدی یکدیگر را به دل نگیرید. اگر خانم یک نیشی زد، آقا به دل نگیرد و اگر آقا یک بداخلاقی کرد، خانم به دل نگیرد. به دل گرفتن رفتارهای نادرست، کینه‌توزی است و آدم کینه‌توز وضعش در روز قیامت خیلی خراب است و مورد عفو خداوند واقع نخواهد شد. 
  قسم سوّم؛ خلوص اجتماعی: معنای خلوص اجتماعی آن است که انسان برای خدا، به خلق خدا خدمت کند.
خدا رحمت کند سعدی را که این شعر را از آیات قرآن کریم و از روایات گرفته است:
بنی‌آدم اعضای یکدیگرند              که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار             دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بی‌غمی             نشاید که نامت نهند آدمی
در روایات فراوانی، درباره آنکه(آن کس که) به فکر دیگران نباشد، فرموده‌اند: نشاید که نامت نهند مسلمان.
خلوص اجتماعی؛ یعنی اینکه همه در جامعه یار و یاور یکدیگر باشند. پیغمبراکرم(ص) علاوه بر تأکید بر تقویت جماعت مسلمین، می‌فرمایند: «هُمْ يَدٌ عَلَى‏ مَنْ سِوَاهُمْ‏»8؛ یعنی مسلمان‌ها همه يك‌دست و متحدند و در مقابل دشمن قرار دارند.
این مسأله لازم است، در معاشرت مردم با یکدیگر و در معاملات و نظایر آن مراعات گردد. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ‌ غَشَّنَا فَلَیسَ‌ مِنَّا»9؛ هر مسلمانی که غشّ در معامله کند، مسلمان نیست. همه باید در اجتماع امین یکدیگر باشند.
  قسم چهارم؛ خلوص سیاسی: اسلام سیاست دارد و به‌قول مرحوم آیت‌الله مدرس(ره)  سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست. همه باید سیاست‌مدار باشند، فهم سیاسی داشته باشند و مواظب باشند که فریب نخورند؛ اما سیاست فعلاً به آنجا رسیده که بعضی روزنامه‌ها،‌ فحش‌نامه است؛ برخی رسانه‌ها و سایت‌ها، تهمت‌نامه است؛ جوان‌ها به بزرگ‌ترها جسارت می‌کنند و بالاخره به دیگران توهین می‌کنند. این سیاست‌بازی است و خلوص در این سیاست نیست. مسلّم است که همه باید سیاست‌مدار باشند؛ اما تحمیل عقیده به دیگران، آن هم به‌زور و با فحش و تهمت و آبروریزی، سیاست نیست. اینکه به‌نام سیاست، آبروی دیگران را می‌برند، چه سیاستی است؟! این سیاستی است که در آن خلوص نیست.
 قسم پنجم؛ خلوص در کار و فعالیّت: معنای این قسم از خلوص آن است که محصول کار و فعالیّت انسان باید محکم و مستحکم و بدون سرهم‌بندی باشد.
اگر کالای خریداری‌شده، زود خراب شود، اگر در امور ساختمانی سرهم‌بندی شود و در اثر کار معیوب در لوله‌کشی، برق ساختمان و نظایر آن خسارت حاصل شود، معلوم می‌شود، افراد سازنده در کار خود خلوص ندارند. بعضی اوقات یک سرهم‌بندی موجب می‌شود که یک ساختمان به‌طور کلی تخریب شود و خسارت‌های جانی و مالی غیرقابل جبران بر جای بگذارد. 
پیغمبر اکرم(ص) لحد جوانی را که از دنیا رفته بود، بستند؛ اما خیلی محکم بستند. از ایشان سؤال شد: با وجود اینکه خاک‌ روی لحد می‌ریزیم و لحد پایین می‌رود، این محکم‌کاری برای چیست؟! در پاسخ فرمودند: «... وَلَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْكَمَهُ»10؛ خدا دوست دارد، بنده‌ای را که وقتی کاری را انجام می‌دهد، محکم‌کار باشد.
..............................................
   پی نوشتها
1. مجموعه ورام، ج‏2، ص118؛          
2. نحل، 99 و 100؛
3. دعائم‌الإسلام، ج‏1، ص156؛
4. بیّنه، 5؛
5. الکافی، ج 5، ص 9؛
6. الکافی، ج 5، ص 88؛
7. تغابن، 14؛
8. الكافي، ج‏1، ص403؛
9. وسائل‌الشیعه، ج 17، ص 283؛
10. علل‌الشرائع، ج‏1، ص310.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه