هفته‌نامه سیاسی، علمی و فرهنگی حوزه‌های علمیه

نسخه Pdf

خدمات فرهنگی و اجتماعی آیت‌الله‌العظمی بروجردی(قد)

خدمات فرهنگی و اجتماعی آیت‌الله‌العظمی بروجردی(قد)

در طول تاریخ اسلام همواره عالمان بصیر و خدومی بودند که برای مبارزه با خرافه‌زدایی و پویایی دین مبین اسلام و تجدید حیات دینی قیام نموده و از سوی دیگر سعی در احیای حیات سیاسی‌ اجتماعی مسلمانان داشته‌اند. یکی از احیاگران معاصر ایران، است که حیات سیاسی- اجتماعی‌اش، مشحون از خدمات فراوانی است که در این یادداشت مختصر، به برخی موارد اشاره می‌گردد.

  پیشگام در تقریب بین‌المذاهب
در سال ۱۳۲۷ شمسی مرکز «دارالتقریب بین‌المذاهب الاسلامیه» به‌ابتکار و همت اندیشمند توانا مرحوم شیخ محمدتقی قمی و با همیاری علمای سرشناس دانشگاه الازهر و برخی روحانیون شیعی تأسیس گردید. آیت‌الله‌العظمی بروجردی(قد) اگرچه جزء مؤسسین آن نبود؛ اما از ابتدای فعالیت این مرکز، به حمایت جدی از آن برخاست و حتی از کمک مالی به آن دریغ نورزید. به‌علاوه، با ارتباط مکاتبه‌ای با شیخ وقت الازهر، عبدالمجید سلیم و بعد از وی با شیخ محمود شلتوت، رابطه جهان تشیع را با دنیای اسلام هرچه مستحکم‌تر ساخت و بسیاری از سوء‌تفاهمات و بدبینی‌ها را به دوستی و محبت تبدیل کرد. در اثر این درایت، حسن تدبیر و این طرز تفکر آیت‌الله بروجردی(قد)، کار به جایی رسید که شیخ الازهر مصر محمود شلتوت آن فتوای تاریخی خود را صادر کرد و برای اولین‌بار یک عالم سنی به‌طور رسمی مذهب شیعه را به رسمیت شناخت و برای آن در دانشگاه الازهر، کرسی تدریس مستقل تشکیل داد.
آیت‏الله‌العظمی بروجردی(ره) بر این باور بودند که سامان بخشیدن به موضوع «وحدت میان مذاهب»، از وظایف حیاتی هر عالم شیعی است و باید در تحقق آن کوشید. حتی معروف است که در روزهای آخر عمر پر برکت خویش، گاهی به‌حالت اغما می‏رفت و چون از آن حال خارج می‏شد، درباره این موضوع می‏پرسید: «آقای شیخ محمدتقی به مصر رفت یا خیر؟»
شیخ محمدتقی قمی نماینده ایشان در جامع الازهر و مجمع تقریب در مصر بود و در آن ایام چند روزی به ایران آمده و در قم به‌سر می‏برد.

 تلاش برای وحدت جهان اسلام
آیت‌الله بروجردی(ره) در دوره‌ای رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفت که جنگ فرقه‌ها، شکافی عمیق بین فرقه‌ها به‌ویژه شیعه و سنی ایجاد کرده بود.
آیت‌الله بروجردی، عامل وحدت را در آشنایی و نزدیک ساختن این فرقه‌ها با یکدیگر می‌دانست. او برای رساندن این پیام به جامعه سنی، با دارالتقریب پیوند خورد. احادیث و کتاب‌های الفت‌آفرین شیعه را که نشانه تفکر شیعه بود، برای مطالعه و نشر، به عالمان آن جامعه عرضه داشت. پیام‌های شفاهی و کتبی به‌عنوان جامعه شیعه از سوی ایشان ارسال شد و مواضع شیعه را در مسائل گوناگون بیان کرد. این هم‌گامی و هم‌سویی، از طرف بزرگ‌ترین مرجع تقلید شیعه، افزون بر اینکه عرصه‌ را بر اختلاف تنگ کرد و دست‌های تفرقه‌برانگیز استعمار را برید، سبب شد، مذهب شیعه که تا آن روز در میان دیگر مذاهب پایگاهی نداشت و از هر سو رد می‌شد، جایگاه و پایگاهی را که سزاوارش بود، بازیابد و به غربت و انزوای مذهب شکوهمند شیعه پایان داده شود.
مذهب شیعه به‌عنوان یکی از مذاهب بزرگ اسلامی، در دانشگاه «الازهر مصر»، کرسی تدریس یافت. غبار از چهره حدیث «ثقلین» زدوده شد و پا را از محدوده شیعه فراتر نهاد. مهم‌ترین کتاب‌های تفسیری، روایی و فقهی شیعه، در سرزمین مصر در جایگاه مطالعه و تحقیق و تتبع قرار گرفت و به زیور طبع آراسته شد. آیت‌الله بروجردی، قهرمانانه سدّها را یکی پس از دیگری شکست و فرهنگ شیعه را از حصار آهنین که خودی و بیگانه بر گردش استوار ساخته بودند، رهانید و شیعه را به‌عنوان مذهبی منطقی و دارای روش‌های دقیق علمی برای استخراج احکام از متن شریعت و عامل به حدیث شریف «ثقلین» که همه فرقه‌ها بر آن باور داشتند، در بزرگ‌ترین پایگاه علمی سنی آن روزگار؛ یعنی جامع الازهر مصر مطرح کرد. این تلاش گسترده و سترگ سبب شد، عالمان سنی درنگ کنند و این مذهب و بدنه اصلی آن را مطالعه کنند. هرچه بیشتر درنگ کردند، بیشتر شیفته شدند. فطرت پاک آنان در فتوای مفتی اعظم مصر، شیخ شلتوت جلوه‌گر شد.(مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 14)

  دفاع از حرکت انقلابی
حاج‌آقا حسین قمی(ره) آیت‌الله سید محمدباقر سلطانی طباطبایی: تابستانی بود که من به بروجرد رفته بودم. روزی سه نفر از روحانیون به بروجرد آمده بودند تا آیت‌الله بروجردی را به تهران ببرند. مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی در حضرت عبدالعظیم در باغ سراج‌الملک تقریباً محاصره بود. ایشان درخواست ۵ ماده‌ای به دولت کرده بود:
1. آزاد گذاردن زنان در حجاب و رفع ممانعت از حجاب‌داری؛
2. لغو اجبار اتحاد شکل؛
3. عمل به موقوفات، تعمیر بقاع مطهره و اصلاح وضعیت ارزاق عمومی؛
4. منع فروش مشروبات الکلی؛
5. تفکیک دختران و پسران در مدارس.
دولت زیربار این خواسته‌‌ها نمی‌‌‌‌‌رفت. این آقایان از قم آمده بودند که آیت‌الله بروجردی را برای کمک به آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی(ره) به تهران ببرند.
 آیت‌الله بروجردی با برخی از آقایان بروجردی(ره) جلسه تشکیل دادند تا در این زمینه مشورت کنند. در پایان فرمودند: دو نظر هست: یکی اینکه خود من راهی تهران شوم و دیگر اینکه تلگرام کنم. بعد فرمود: اگر من به تهران رفتم و کار پیش نرفت، چه می‌‌‌‌‌شود؟ بهتر است پیش از اینکه آخرین شیوه را عمل کنیم، نخست تلگرافی بزنم و زمینه را بسنجم. ایشان تلگراف زدند و اتفاقاً اثر گذاشت؛ یعنی در هیأت دولت گفته بودند که اگر آیت‌الله بروجردی به تهران بیاید، وضع لرستان به هم خواهد خورد. بهتر است هرچه زودتر موافقت شود؛ لذا با خواسته‌‌های آیت‌الله حاج آقا حسین قمی موافقت شد و هیأت دولت ۵ ماده را تصویب کرد.

 رد دیدار با پاپ 
آیت‌الله شیخ علی‌پناه اشتهاردی: روزی حقیر با یکی از رفقا اول صبح (که طبق قرار باید صبح اول وقت به محضر آیت‌الله بروجردی می‌‌‌‌‌رفتیم تا در رابطه با کتابی که به دستور ایشان عده‌ای مسئول آن بودند، مطالبی را املا کنند و ما یادداشت کنیم) در خدمت آقا بودم که مرحوم حاج احمد خادم آمد و عرضه داشت: شخصی از کرمانشاه آمده و تقاضای ملاقات دارد. ایشان در ابتدا امتناع کرد. ما از محضر ایشان تقاضا کردیم؛ لذا به آن شخص اجازه ملاقات دادند. او به‌محض ورود خود را معرفی کرد تا رسانید به اینکه از مرتبطین به شاه است. آیت‌الله بروجردی(ره) با ناراحتی فرمود: به من چه که تو با شاه رفیقی؟ مقصود چیست؟
 گفت: آقا من با پاپ ارتباط دارم. می‌‌‌‌‌توانم او را به ملاقات شما بیاورم. ایشان فرمود: من به چنین ملاقاتی که رضای خدا و سود اسلام در آن نیست، مایل نیستم. بعد به آن شخص باخترانی(کرمانشاهی) فرمودند:
 «من آن‌وقت که اصفهان بودم، تعدادی از شاگردانم در آذربایجان بودند. بعدها دیدم این آقایان از آذربایجان برایم نامه‌ای نوشتند که چون شما را اعلم می‌‌‌‌‌دانیم، بر خود لازم دیده‌ایم، مردم را به شما ارجاع دهیم. (درحالی‌که آیت‌الله اصفهانی در قید حیات بودند) رساله‌‌های عملیه خودتان را به این ناحیه بفرستید. من در جواب نوشتم:
 کار شما درست نیست. من نه رساله می‌‌‌‌‌فرستم و نه به چنین کاری رضایت دارم؛ زیرا مردم هم‌اکنون مرجع تقلید دارند و تقلیدشان هم، بر طبق موازین شرعی محکوم به صحت است، چه وجهی دارد که شما مردم را به دیگری ارجاع دهید.
 ایشان با این داستان می‌‌‌‌‌خواستند، بی‌‌‌اعتنایی خود را به شهرت‌طلبی و مقام‌خواهی به آن فرد باخترانی(کرمانشاهی) بفهمانند که می‌‌‌‌‌پنداشت، ایشان از ترتیب ملاقات با پاپ چون باعث جلب توجه مردم به ایشان است، استقبال خواهند کرد.

 الزامی کردن درس تعلیمات دینی
آیت‌الله مطهری(ره) درباره خدمات فرهنگی آیت‌الله بروجردی چنین بیان می‌دارد: «یکی از مزایای برجسته آقای بروجردی(قد) که نمایان‌گر طرز تفکر روشن وی بود. علاقه‌مندی ایشان به تأسیس دبستان‌ها و دبیرستان‌های جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش‌آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین. معظم‌له دیانت مردم را در بی‌خبری و بی‌اطلاعی و بی‌سوادی آنها جست‌وجو نمی‌کرد. معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به‌طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین و بنده آن مقداری که اطلاع دارم، مبالغ زیادی از وجوهات شرعی را اجازه دادند که صرف تأسیس بعضی از دبستان‌ها و دبیرستان‌ها شود.»1
حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی درباره افزودن درس تعلیمات دینی در دروس ابتدایی گفته است:
«در اواخر سال 1325 هجری شمسی، مرحوم آیت‌الله بروجردی به من پیغام دادند که شاه را ملاقات کنم و بگویم همان‌طور که در روزنامه‌ها نوشته‌اند، چون زمینه اجرایی لایحه اجباری کردن دوره ابتدایی فراهم شده است، تعالیم دینی را هم در کنار تعلیمات ابتدایی بگنجانند، نه اینکه فقط خواندن و نوشتن منظور بشود. من نیز در طی ملاقاتی که با شاه داشتم، گفتم: آقای(آیت‌الله) بروجردی پیغام داده‌اند که در روزنامه خوانده‌اند، لایحه دوره ابتدایی به‌صورت اجباری را می‌خواهند اجرا کنند.
لذا به وزیر فرهنگ دستور داده شود که در برنامه آن، درس تعلیمات دینی هم گنجانده شود؛ چون آقای بروجردی خیلی مقید هستند که تمام دانش‌آموزان به‌موازات دروسی که می‌خوانند، درس دینی نیز خوانده شود. شاه هم ضمن موافقت با نظر آیت‌الله بروجردی، گفت: به دکتر شایگان (وزیر فرهنگ وقت) می‌گویم که این را هم اضافه کند. به هر حال مدتی بعد از این ملاقات، دکتر شایگان نامه‌ای به من نوشت که نظر آیت‌الله بروجردی در امر تعلیمات دینی تأمین خواهد شد». (الگوى زعامت، ص 126)

  مسجدی که آیت‌الله بروجردی مانع تخریبش شد
حجت‌الاسلام والمسلمین فلسفی: مسجد ارک امروز که در میدان ۱۵ خرداد و مقابل محوطه کاخ گلستان واقع شده، در محل مسجد مادرشاه که دربار قاجاریه برای خانم‌‌های بیت سلطنتی ساخته بود، بنا گردیده است. به آیت‌الله بروجردی اطلاع داده بودند که عوامل دولت می‌خواهند، مسجد مادرشاه را خراب کنند و زمین آن را ضمیمه ساختمان جدیدالاحداث دولتی نمایند. ایشان برای جلوگیری از تخریب، به دولت وقت پیغام دادند؛ ولی موثر واقع نشد تا بالأخره موضوع به شاه گفته شد. او نیز به دولت وقت دستور داد که تخریب مسجد متوقف شود و آن مکان در اختیار آیت‌الله بروجردی قرار گیرد تا دوباره ساخته شود.
 چون زمین مسجد متعلق به دولت بود؛ لذا هیأت دولت تصویب کرد که ابتدا مسجد را در اختیار اوقاف قرار دهد و بعد از آن، طی نامه‌ای آن را در اختیار معظم‌له به‌عنوان حاکم شرع و مرجع عصر قرار دهد.
ولی بعد متوجه شدیم که مسجد به خیابان راه ندارد؛ لذا با دکتر اقبال که در آن زمان وزیر کشور بود، موضوع را مطرح کردم. قرار شد، در این مورد نیز تصمیم بگیرند. بالأخره دولت موافقت کرد که مسجد به خیابان راه پیدا کند و در آن به خیابان باز شود.
 بعد مرحوم حاج محمود‌آقا کاشانی (فرزند مرحوم حاج محمدحسین کاشانی) خدمت آیت‌الله بروجردی رفت و گفت: حاضرم این مسجد را شخصاً بسازم و سپس با موافقت ایشان، مسجد ارک را به‌شکل فعلی احداث نمود.
 بالأخره ساختمان مسجد با پافشاری مرحوم آیت‌الله بروجردی شروع گردید و چند سال طول کشید تا ساخته شد».

 رد ملاقات شاه سعودی به احترام حضرت معصومه(س)
حضرت آیت‌الله حاج شیخ علی صافی گلپایگانی(ره) در این‌باره می‌‌گوید: شاه عربستان به ایران آمد و برای آیت‌الله بروجردی هدایایی فرستاد. ایشان جز قرآن‌‌‌ها و مقداری از پرده کعبه مابقی را رد کردند. در ضمن درخواست ملاقات با ایشان را کرد؛ ولی آیت‌الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر فرمودند: این شخص اگر قم بیاید و زیارت حضرت معصومه(س) نرود، توهین به آن‌حضرت خواهد بود و من چنین امری را به هیچ‌وجه تحمل نمی‌‌کنم.

 مبارزه با آتش‌پرستی
 آیت‌الله سیدحسین بدلا در این‌باره می‌گوید: روزی نامه‌ای از آذربایجان برای آیت‌الله بروجردی فرستاده بودند که لشکر آذربایجان می‌‌خواهد، امسال برای مراسم چهارشنبه‌سوری روی دوتا کوه آتشکده درست کند و بعد از برافروختن آتش نظامیان بیایند و به آتش احترام کنند. این نامه آیت‌الله بروجردی را به‌شدت عصبانی کرد؛ لذا نامه‌ای محرمانه با دست خط خودشان برای شخص شاه می‌‌نویسند: عده‌ای را روانه تهران می‌‌کنند که دسته‌جمعی این نامه را بدهند تا اگر شاه توضیح خواست، آن جمع برایش توضیح بدهند. محتوای نامه بعداً که یکی از همان افراد برایم نقل کرد، چنین بود: ما به شما می‌‌نویسیم، پادشاه اسلامی، پادشاه اسلام‌پناه! اگر بنا باشد، پادشاه به آتش‌پرستی بگراید، همان مبارزه‌ای که در صدر اسلام با آتش‌پرستان بود، اکنون نیز شروع خواهد شد. شاه پس از خواندن نامه گفته بود، آن مراسم را متوقف کنند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه