نتیجه برتریجوییها... و این رنج رقابت در همه اقشار هست، از ثروتمند و قدرتمند گرفته تا طبقات دیگر؛ لکن هرچه بالا برود، به-همان اندازه درد و رنج رقابت بالا میرود و آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای متعال حاصل میشود.1 آنان که در صدد برتریها به هر نحو هستند؛ چه برتری در علوم، حتی الهی آن، یا در قدرت و شهرت و ثروت، کوشش در افزایش رنج خود میکنند. وارستگان از قیود مادّی که خود را از این دام ابلیس تا حدودی نجات دادهاند، در همین دنیا در سعادت و بهشت رحمتند. میزان در اعمال پسرم! نه گوشهگیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزههای آنهاست و چهبسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب اوست، چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگبینی و تحقیر خلقاللّه و شرک خفی و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک میکشاند و چهبسا متصدّی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق نائل میشود... . پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزهها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجُب، حتی حُجُب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است. پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دستاندرکاران نیست و دست و پا برای به دست آوردن مقام، هرچه باشد، چه مقام معنوی و چه مادی مزن، بهعذر آنکه میخواهم به معارف الهی نزدیک شوم یا خدمت به عباداللّه نمایم که توجه به آن از شیطان است؛ چه رسد به کوشش برای به دست آوردن آن. تفکر در سوره حشر پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینههایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها بهمدد الهی توشهها بردارد؛ خصوصاً آیات اواخر آن، آنجا که میفرماید: [یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ]؛2 ای اهل ایمان! خدا ترس شوید و هر نفسی بنگرد تا چه عملی برای فردای (قیامت) خود پیش فرستاده است و از خدا بترسید که او به همه کردارتان بهخوبی آگاه است. پسرم! مجاهده کن ... کوشش کن کلمه توحید را که بزرگترین کلمه و والاترین جمله است، از عقلت به قلب برسانی که حظّ عقل همان اعتقاد جازم برهانی است و این حاصل برهان اگر با مجاهدت و تلقین به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است. چهبسا بعض از همین اصحاب برهانِ عقلی و استدلالِ فلسفی، بیشتر از دیگران در دام ابلیس و نفس خبیث میباشند؛ (پای استدلالیان چوبین بود)3 و آنگاه این قدم برهانی و عقلی، تبدیل به قدم روحانی و ایمانی میشود که از افق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور کند، آنچه را استدلال اثبات عقلی کرده است. پسرم! مجاهده کن که دل را به خدا بسپاری و مؤثری جز او ندانی! پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چهبسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد؛ تأثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختیها و دور افتادگیها از پیشگاه مقدس حق - جلّ و علا - برای ما ضعفاءالنفوس خواهد بود و شاید عیبجوییها و شایعهپراکنیها برای علاج معایب نفسانی ما سودمند باشد که هست؛ همچون عمل جراحی دردناک که موجب سلامت مریض میشود. ..............................................